ineffectual
ineffectual - بی تاثیر
adjective - صفت
UK :
US :
اثربخشی
بی اثر بودن
بی اثر
موثر
---
نداشتن توانایی، اعتماد به نفس یا اختیار شخصی برای انجام کارها
در دستیابی به نتایج خوب مهارت ندارند یا قادر به تولید نتایج نیستند
قادر به ایجاد نتایج خوبی نیست
تمام تلاش های آنها برای رسیدن به توافق بی نتیجه بوده است.
او به اندازه کافی مرد خوب است، اما به عنوان کاپیتان تیم بی تاثیر است.
The police were completely ineffectual in this matter.
پلیس در این مورد کاملاً بی تأثیر بود.
مشکلات توسط رهبری سیاسی ناکارآمد ائتلاف بدتر شد.
او نقش یک معلم غمگین و بی تاثیر را بازی می کند.
تلاش بی نتیجه برای اصلاح قانون
اگر رئیس بخش اینقدر بی تاثیر نبود.
تجربه من در کمیته ها به من نشان داده که چقدر کند و بی اثر هستند.
او به کتاب چنگ انداخت.
رئیس جمهور ضعیف و ناکارآمد دیده می شود.
an ineffectual leader
یک رهبر بی اثر
معلمان در حفظ نظم و انضباط بی تاثیر بودند.
an ineffectual teacher
یک معلم بی تاثیر
ineffective
بی اثر
unproductive
غیر مولد
unsuccessful
ناموفق
fruitless
بی ثمر
futile
بیهوده
useless
بلا استفاده
vain
بی بهره
unavailing
بی سود
profitless
ناکارآمد
inefficacious
ناقص
abortive
بدون چکمه
bootless
ناکافی
unprofitable
بی منطق
failed
عقیم
inadequate
خالی
inefficient
لنگ
inept
otiose
non-successful
بی ارزش
pointless
به هم ریخته
barren
درهم ریختن
بی فایده
lame
بیکار
otiose
بلاتکلیف
worthless
bungled
bungling
inutile
unfructuous
unfruitful
idle
indecisive
deadly
مرگبار
تاثير گذار
effectual
موثر
efficacious
کارآمد
مثمر ثمر
fruitful
قوی
potent
سازنده
productive
سودآور
profitable
موفقیت آمیز
با فضیلت
virtuous
قادر است
کافی است
توانا
صالح
competent
کافی
قدرتمند
مفید
عامل
با ارزش
operative
سودمند
با صرفه
فعال
worthwhile
قابل سرویس
beneficial
پر انرژی
constructive
زیبا
advantageous
serviceable
energetic
nifty
