blessed
blessed - مبارک
adjective - صفت
UK :
US :
برای ابراز ناراحتی استفاده می شود
بسیار لذت بخش یا مطلوب
مقدس
برای شما شادی، شانس یا چیزی که نیاز دارید به ارمغان می آورد
خوش شانس بودن در داشتن یک چیز خاص
ابراز خشم
an expression of anger
متبرک نیز به معنای شادی یا آسایش است
ما واقعاً برکت داریم.
خوشا به حال صلح جویان.
Blessed are the peacemakers.
و من در دو ساعت گذشته به آن مرد مبارک فکر نکرده بودم - حداقل به سختی فکر می کردم.
باران مبارک را بر لبانم چشیدم و آن را نوشیدم حتی در حالی که مردم شکایت می کردند.
نوشیدن همیشه برای برخی از جلادان مشکل ساز بود، اگرچه بدون شک باعث رهایی از وظایف هولناک آنها می شد.
Drink was always a problem for some executioners, though it doubtless provided a blessed relief from their horrific duties.
هنگامی که یک موقعیت ایستاده به دست آمد، چهره بالا به عنوان یک تسکین مبارک خواهد بود!
پودینگ مانند یک رویا در سکوتی مبارک فرو رفت و کریستوفر و فرانسیس برای دم کردن قهوه ناپدید شدند.
The pudding went down like a dream in blessed silence and Christopher and Francis disappeared to brew coffee.
چند دقیقه سکوت پر برکت
از طریق آن توهم، او با سرعتی پر برکت راه رفته بود و فراتر از آن به دنیایی از امکانات دیگر رفته بود.
Through that illusion she had walked with blessed speed and out beyond it into a world of other possibilities.
و سپس سکون مبارکی بود.
من یک چیز مبارک را به یاد نمی آوردم.
the Blessed Virgin Mary
مریم مقدس
Blessed are the poor.
خوشا به حال فقرا.
یک لحظه آرامش پر برکت
من نمی توانم چیز مبارکی را بدون عینک ببینم.
خوشا به حال حلیمان زیرا آنها وارث زمین خواهند بود.
blessed peace/rain/silence
صلح مبارک / باران / سکوت
تسکینی مبارک
خوشبختانه آب و هوای خوبی داشتیم.
آن گربه مبارک را بیرون بیاور!
a blessed day/life
روز/زندگی پر برکت
او روال یک کار معمولی را تسکینی خوب یافت.
مقدس
الهی
divine
مقدس شده
hallowed
تقدیس کرد
sanctified
مورد احترام
consecrated
مبارک
venerated
پرستیده شده
beatified
سرافراز
revered
بهشتی
adored
معنوی
exalted
کانونیزه شد
heavenly
US canonized
sacrosanct
اختصاصی
خداگونه
canonisedUK
خداپسندانه
canonizedUS
منصوب شد
dedicated
خاجی
godlike
غیر توهین آمیز
godly
تجلیل شد
ordained
فراطبیعی
sacral
ایالات متحده را پرستش کرد
unprofane
پرستش انگلستان
glorified
جدا کردن
supernatural
در میان فرشتگان
worshipedUS
برکت دادن
worshippedUK
تقدیس کردن
blest
consecrate
saintly
cursed
نفرین شده
unholy
نامقدس
condemned
محکوم
jinxed
جنجال زده
unblessed
بی برکت
unhallowed
بی احترام
unreverent
مصیبت زده
accursed
بیهوده شده
afflicted
تقدس زدایی کرد
anathematized
جهنمی
desacralized
تقدیس نشده
infernal
سوخته
unconsecrated
مورد تحقیر قرار گرفت
unrevered
محکوم به فنا
blighted
محکوم شده
contemned
وودو
deconsecrated
مورد تایید قرار نگرفت
doomed
تحقیر شده
foredoomed
ناسزا
voodooed
نامطلوب
disapproved
ناراضی
despised
بد شانس
profane
مقدس نشده
scorned
سکولار
unfavored
دنیوی
unhappy
هتک حرمت کرد
unlucky
unsanctified
secular
worldly
desecrated
