backstop

base info - اطلاعات اولیه

backstop - بک استاپ

noun - اسم

/ˈbækstɑːp/

UK :

/ˈbækstɒp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [backstop] در گوگل
description - توضیح
  • (in rounders) a player who stands directly behind the player from the opposing team who is trying to hit the ball and attempts to catch the ball after it has been thrown if the person does not hit it


    (در راندرها) بازیکنی که مستقیماً پشت بازیکن تیم مقابل که قصد ضربه زدن به توپ را دارد می ایستد و اگر توپ را نخورد پس از پرتاب توپ سعی می کند توپ را بگیرد.

  • informal for catcher


    غیر رسمی برای شکارچی

  • (in baseball) a high fence behind the player hitting the ball that prevents balls from leaving the playing area if they are not hit or caught


    (در بیسبال) یک حصار بلند در پشت بازیکنی که به توپ ضربه می زند، که از خروج توپ ها از محوطه بازی در صورت ضربه یا گرفتار شدن جلوگیری می کند.


  • چیزی مانند یک طرح یا روش که می تواند در صورت شکست همه طرح ها یا روش های دیگر مورد استفاده قرار گیرد

example - مثال
  • Some of his pitches hit the backstop.


    برخی از زمین های او به بک استاپ برخورد کرد.

  • The country needs a financial backstop to deal with bank failures.


    کشور برای مقابله با ورشکستگی بانک ها به پشتوانه مالی نیاز دارد.

  • Many Americans still don't have a financial backstop in the form of a savings account.


    بسیاری از آمریکایی ها هنوز پشتوانه مالی در قالب یک حساب پس انداز ندارند.

  • The backstop plan would avoid the need for border checks in Northern Ireland if no other deal can be reached.


    اگر توافق دیگری حاصل نشود، طرح پشتیبان از نیاز به بازرسی های مرزی در ایرلند شمالی جلوگیری می کند.

synonyms - مترادف

  • کمک


  • حمایت کردن


  • بازگشت

  • aid


    کمک کند


  • شریک

  • abet


    سر پا نگهداشتن

  • prop up


    یک دست داشته باش


  • به جای خوب ایستادن

  • to stand one in good stead


    دومین


  • حفظ کنند


  • تقویت

  • boost


    succourUK

  • succourUK


    ترویج


  • رو به جلو


  • favourUK

  • favourUK


    طرفدار ایالات متحده

  • favorUS


    کمک ایالات متحده

  • succorUS


    پشتیبان گیری


  • دست دراز کن

  • lend a hand


    وثیقه

  • bail out


    رفتن به خفاش برای

  • go to bat for


    تشويق كردن


  • خدمت


  • مسکن

  • relieve


    تحریم


  • به علاوه

  • further


    تایید و امضا

  • endorse


    کار با


  • قهرمان


  • حفظ کردن

  • uphold


antonyms - متضاد
  • hinder


    مانع شود

  • obstruct


    مانع

  • hamper


    تاخیر انداختن

  • impede


    دستگیری


  • متوقف کردن


  • خنثی کردن


  • مهار کند

  • thwart


    بررسی

  • inhibit


    عقب مانده


  • معلول

  • retard


    مسدود کردن

  • handicap


    ناامید کردن


  • میخچه

  • frustrate


    بار کردن

  • stymie


    همسترینگ

  • encumber


    گرفتگی

  • hamstring


    تراشیدن

  • cramp


    محدود کردن

  • trammel


    balkUS

  • curb


    baulkUK

  • balkUS


    فویل

  • baulkUK


    بند

  • foil


    غل و زنجیر

  • fetter


    تکان دادن

  • shackle


    جلوگيري كردن

  • hobble


    جلوگیری کردن

  • forestall


    مخالفت کنند


  • مکث


  • halt


  • constrain


لغت پیشنهادی

catalogued

لغت پیشنهادی

purists

لغت پیشنهادی

arrested