armature
armature - آرماتور
noun - اسم
UK :
US :
بخشی از یک ژنراتور، موتور و غیره که برای تولید برق، حرکت و غیره به دور خود می چرخد
قابی که برای ساختن مدل آن را با خاک رس یا مواد نرم دیگر می پوشانید
چارچوب (= ساختار اساسی) که چیزی مانند مجسمه روی آن ساخته شده است
بخشی از دینام (= وسیله ای که حرکت را به برق تبدیل می کند) یا موتور الکتریکی
او فیلمنامه را یک آرماتور می بیند.
مارگارت مشتی از خاک رس می گیرد و آن را به آرمیچر ساخته شده از سیم و چوب فشار می دهد.
There he will create a towering bronze armature to which various body parts, heroic in size will be affixed.
در آنجا او یک آرماتور برنزی برجسته ایجاد می کند که قسمت های مختلف بدن، به اندازه قهرمانانه، به آن چسبانده می شود.
In the earlier work the circular, arching and swinging elements are played off against an angular, somewhat disjointed pictorial armature.
در کار قبلی، عناصر دایرهای، قوسدار و نوسانی در برابر یک آرمیچر تصویری زاویهدار و تا حدی از هم گسیخته بازی میشوند.
در ساختار آرمیچر آغاز ایده او از ظاهر او است.
ازدواج با او آرماتور نفس من بود. آرمیچر را بردارید و من ممکن است مانند خاک رس سقوط کنم.
ساختار
چارچوب
قاب
پوسته
پارچه
skeleton
اسکلت
edifice
عمارت
configuration
پیکربندی
infrastructure
زیر ساخت
framing
کادر بندی
cadre
کادر
architecture
معماری
chassis
شاسی
پایه
ساخت و ساز
بدن
حمایت کردن
organizationUS
سازمان ایالات متحده
فرم
substructure
زیرسازی
bodywork
بدنه
scaffolding
داربست
organisationUK
سازمان انگلستان
ترتیب
casing
پوشش
anatomy
آناتومی
سیستم
طرح
سفارش
شبکه
scaffold
