lace

base info - اطلاعات اولیه

lace - توری

noun - اسم

/leɪs/

UK :

/leɪs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lace] در گوگل
description - توضیح
  • a fine cloth made with patterns of many very small holes


    پارچه ای ظریف که با طرح های بسیاری از سوراخ های بسیار کوچک ساخته شده است

  • a string that is pulled through special holes in shoes or clothing to pull the edges together and fasten them


    رشته‌ای که از سوراخ‌های مخصوص کفش یا لباس کشیده می‌شود تا لبه‌های آن به هم کشیده شود و محکم شوند.

  • to fasten something by tying a lace


    بستن چیزی با بستن توری


  • برای افزودن مقدار کمی الکل یا دارو به نوشیدنی

  • to weave or twist several things together


    برای بافتن یا پیچاندن چند چیز به هم

  • a decorative cloth made by twisting thin thread in delicate patterns with holes in them


    پارچه تزئینی که با پیچاندن نخ های نازک در نقش های ظریف با سوراخ هایی در آنها ساخته می شود.

  • a string that you use to fasten openings, especially in shoes, by putting it through two lines of small holes and tying the ends together


    رشته‌ای که برای بستن دهانه‌ها، مخصوصاً در کفش‌ها، با گذاشتن آن از دو خط سوراخ کوچک و گره زدن انتهای آن به هم استفاده می‌کنید.

  • to add alcohol or drugs to food or drink often secretly


    برای افزودن الکل یا مواد مخدر به غذا یا نوشیدنی، اغلب مخفیانه

  • to put the lace of a shoe or boot through its holes, or to fasten a shoe or boot by tying a lace


    بند کفش یا چکمه را از سوراخ های آن بیندازید یا با بستن بند کفش یا چکمه را ببندید.

  • a decorative cloth that is made by weaving thin thread into delicate patterns having small spaces within them


    پارچه تزیینی که از بافتن نخ های نازک به شکل نقوش ظریفی که فضاهای کوچکی در داخل آنها وجود دارد ساخته می شود.

  • a cord used to close a shoe or boot; shoelace


    بند ناف که برای بستن کفش یا چکمه استفاده می شود. بند کفش

  • a lace wedding veil


    یک توری عروسی

  • I was very pleased with the result and my friend thought it looked like fashion lace.


    من از نتیجه بسیار راضی بودم و دوستم فکر کرد که شبیه توری مد است.

  • It is possible to knit a bias strip of mesh lace to use as a collar.


    می توان یک نوار توری توری توری را برای استفاده به عنوان یقه گره زد.

  • My arms and chest exploded with tiny laces of pain when I moved the weights the way he instructed me.


    وقتی وزنه‌ها را همانطور که او به من دستور داد حرکت می‌دادم، دست‌ها و سینه‌ام با توری‌های کوچک درد منفجر شد.

example - مثال
  • a lace handkerchief


    یک دستمال توری

  • a tablecloth edged with lace


    یک رومیزی لبه دار با توری

  • lace curtains


    پرده های توری

  • Your laces are undone.


    توری های شما باز شده است.

  • a machine for knitting lace


    دستگاهی برای بافندگی توری

  • a silk dress trimmed with lace


    یک لباس ابریشمی که با توری تزئین شده است

  • to tie/​untie your laces


    بستن / باز کردن توری های شما

  • He's still a bit young to tie his own laces.


    او هنوز کمی جوان است که تورهایش را ببندد.

  • Your shoe laces are undone.


    بند کفش شما باز شده است.

  • coffee laced with brandy


    قهوه با براندی

  • a lace curtain/handkerchief


    یک پرده/دستمال توری

  • Your laces are untied.


    تورهای شما باز شده است.

  • She laced her boots.


    چکمه هایش را بند انداخت.

synonyms - مترادف
  • cord


    طناب

  • lacing


    توری

  • bootlace


    چکمه

  • shoelace


    بند کفش


  • رشته


  • باند


  • کابل


  • خط


  • بند

  • latchet


    تانگ

  • shoestring


    نخ

  • thong


    ریسمان

  • thread


    سیم

  • twine


    کراوات


  • لیگاتور

  • tie


    فروشنده

  • ligature


    نوار

  • strand


    رهبری

  • strap


    خم شدن

  • hawser


    بست


  • کمربند


  • بافتن

  • flex


    فیبر آمریکا

  • fastener


    fibreUK

  • yarn


    fillis


  • braiding


  • cordage


  • fiberUS


  • fibreUK


  • fillis


antonyms - متضاد
  • undo


    لغو کردن


  • شل

  • loosen


    شل کردن


  • رهایی

  • unlace


    باز کردن

  • untie


  • untwine


لغت پیشنهادی

election

لغت پیشنهادی

itinerary

لغت پیشنهادی

solidified