bog
bog - باتلاق
noun - اسم
UK :
US :
منطقه ای از زمین گل آلود کم مرطوب، که گاهی دارای بوته یا علف است
a toilet
یک توالت
زمین نرم، مرطوب یا ناحیه ای از این
a toilet
منطقه ای از زمین نرم و مرطوب
همانطور که از رودخانه بالا رفتیم و به دریاچه اومباگوگ نزدیک شدیم، وارد باتلاقی شدیم.
توضیحات: گیاهی بسیار مقاوم که اگرچه اساساً باتلاقی است، اما به خوبی با شرایط زیر آب سازگار می شود.
Comments: A very hardy plant which though essentially a bog one will adapt well to submerged conditions.
مانند میدانهای نفت، گاز و زغالسنگ، باتلاقهای ذغال سنگ نارس مانند ذخایر وسیع کربن عمل میکنند.
باتلاق های ذغال سنگ نارس که تقریباً همه آنها در عرض های جغرافیایی شمالی وجود دارند. برخی از مهم ترین محیط ها برای باستان شناسی تالاب هستند.
Peat bogs, nearly all of which occur in northern latitudes. are some of the most important environments for wetland archaeology.
به عنوان مثال ممکن است به زور وارد رودخانه، باتلاق یا مستقیماً از طریق دیوار شود.
اما افراهای قرمز در باتلاق قبلاً رنگ قرمزی داشتند.
ناگهان به سمت چیزی در باتلاق خم شد و از دید ناپدید شد.
مانند میدانهای نفت، گاز و زغالسنگ، باتلاقهای ذغال سنگ نارس مانند ذخایر وسیع کربن عمل میکنند.
آیا رول باتلاقی (= دستمال توالت) دارید؟
وقتی من رسیدم سم روی باتلاق بود.
خودم را در حال راه رفتن از میان باتلاق دیدم.
هر چه بیشتر تقلا می کرد، بیشتر در باتلاق فرو می رفت.
یک منطقه باتلاق پشت خانه بود.
We collected several interesting specimens from the bog.
ما چندین نمونه جالب از باتلاق جمع آوری کردیم.
من فقط می روم به باتلاق.
کاغذ/رول باتلاقی ما تمام شده است.
marsh
مرداب
swamp
باتلاق
fen
فنس
marshland
منجلاب
mire
مورچه
morass
لجن کشی
slough
خزه
moss
مخزن
quagmire
زمین باتلاقی
swampland
فنلند
sump
لنگر انداختن
wetland
مشک
fenland
چاقو
moor
ماشین
muskeg
کشت
quag
شستشو
carr
تالاب ها
slew
bayou
پاکیحی
wetlands
سالینا
bayou
نمک ها
pakihi
دشت
salina
ذغال سنگ نارس
saltings
نمکزار
lowland
باتلاق ذغال سنگ نارس
peat
اورگلید
salt marsh
هولم
peat bog
گلد
everglade
holm
glade
کویر