boxcar

base info - اطلاعات اولیه

boxcar - ماشین جعبه ای

noun - اسم

/ˈbɑːkskɑːr/

UK :

/ˈbɒkskɑː(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [boxcar] در گوگل
description - توضیح
  • a railway carriage with high sides and a roof used for carrying goods


    واگن راه آهن با طرفین بلند و سقفی که برای حمل کالا استفاده می شود

  • a railway carriage with high sides and a roof used for carrying goods


    واگن راه آهن با سقف که برای حمل کالا استفاده می شود

  • a railway carriage with a roof used for carrying goods


    (به تعداد، قیمت و غیره) بسیار بالاست

  • (of a number price etc.) very high


    واگن راه آهن با درهای کشویی و سقفی که برای حمل بار استفاده می شود

  • a railroad car with sliding doors and a roof which is used to carry freight


    واگن راه آهن سرپوشیده با درهای کشویی در طرفین آن که برای حمل و نقل کالا استفاده می شود

  • a covered railway car with sliding doors on its sides, used for transporting goods


    صفی از ماشین‌های جعبه‌دار خالی، آماده تحویل یا دریافت لژیون‌های خفته‌شان.

  • A line of empty boxcars, ready to deliver or receive their legions of sleepers.


    آخرین واگن جعبه‌ای، بهشت ​​نگهبانان راه‌آهن بود.

  • The last boxcar was the railroad guards' heaven on wheels.


    برخی از آن‌ها در کلاس پنجم، که شامل خودروهای جعبه‌ای کاملاً بی‌آسایش بود، سفر می‌کردند.

  • Some of them travelled in fifth class which consisted of boxcars totally bereft of comfort.


    واضح است که تعداد زیادی از مهاجران از خودروهای جعبه‌ای مهاجر پنجم دوری کردند و چهارم سفر کردند.

  • It is clear that large numbers of migrants avoided the boxcars of emigrant fifth and travelled fourth.


    در ماشین جعبه گوسفند هم بود.

  • In the boxcar there were also sheep.


    بابام گفت: و این یک مسئولیت بزرگ بود، حتی در زمانی که شرایط اجازه می‌داد، کود ماشین‌ها را پاک کند.

  • And it was a grave responsibility said my Papa, even down to ridding the boxcars of manure when circumstances permitted.


    یک بند نازک فولادی به تیری که سقف خودرو جعبه‌ای را نگه می‌داشت، پیچ شده بود.

  • A thin steel cord was bolted to the beam that supported the boxcar roof.


    و اگر این ماشین‌های جعبه‌ای که مخصوص بارگیری شده‌اند چندان علامت‌گذاری نمی‌شدند، اسب‌های گران‌بهای ما کجا می‌توانند خود را بیابند؟

  • And if these boxcars specially loaded were not so marked, where might our precious horses find themselves?


example - مثال
  • The boxcar left the train tracks but it remained upright.


    واگن جعبه‌ای از ریل قطار خارج شد اما ایستاده ماند.

  • They are buying out smaller firms by offering them boxcar prices.


    آنها شرکت های کوچکتر را با پیشنهاد قیمت خودروهای جعبه ای به آنها می خرند.

  • Eight truckloads of merchandise a day are bound for the rail yard to be loaded onto boxcars.


    روزانه هشت کامیون کالا به حیاط راه‌آهن می‌رود تا در واگن‌ها بارگیری شود.

synonyms - مترادف
  • box van


    ون جعبه ای

  • goods van


    وانت کالا

antonyms - متضاد
  • bantam


    سرسری

  • dinky


    دیوونه

  • dwarf


    آدم کوتوله

  • dwarfish


    کوتوله ماهی


  • مقدار کمی

  • puny


    ضعیف

  • shrimpy


    میگو


  • کم اهمیت

  • smallish


    کوچک

  • undersize


    کمتر از اندازه

  • undersized


    کم اندازه

  • diminutive


    کاهنده


  • اندک


  • جیب

  • pygmy


    پیگمی


  • لیلیپوتی

  • Lilliputian


    اسباب بازی

  • toylike


    مینیاتوری

  • miniature


    ریزه

  • petite


    مینی

  • mini


    خوب


  • کوچولو

  • wee


    غیر عادی

  • subnormal


    دقیقه


  • نوجوان

  • teeny


    ناقص

  • stunted


    میکروسکوپی

  • microscopic


    جن

  • elfin


    کوتاه

  • toy



لغت پیشنهادی

cooper

لغت پیشنهادی

rapidly

لغت پیشنهادی

explosion