finesse
finesse - ظرافت
noun - اسم
UK :
US :
اگر کاری را با ظرافت انجام دهید، آن را با مهارت و سبک زیادی انجام می دهید
برای مدیریت یک موقعیت خوب، اما به روشی که کمی فریبنده باشد
انجام کاری با مهارت و سبک زیاد
مهارت یا سبک عالی
برخورد ماهرانه و غالباً کمی ناصادقانه با موقعیت یا شخصی
برای بهبود چیزی تا بهترین حالت ممکن باشد
The stats make her a strange hybrid of power and finesse, a combination that she resisted for a while.
آمار او را به ترکیبی عجیب از قدرت و ظرافت تبدیل می کند، ترکیبی که او برای مدتی در برابر آن مقاومت کرد.
علیرغم آرزوهای صعود هر دو طرف، بازی سخت و بدون ظرافت بود.
کنترل شعله: مقدار مشخصی ظرافت برای تنظیم دقیق حرارت خروجی مورد نیاز است.
It is the trick of the big-stage musical number but applied to circus with finesse and much tongue-in-cheek humour.
این ترفند شماره موسیقی استیج بزرگ است، اما در سیرک با ظرافت و شوخ طبعی بسیار به کار می رود.
نایجل فاقد ظرافت و ظرافت پدرش بود.
نوازندگی ارکسترال با ظرافت عالی
It was a disappointing performance that lacked finesse.
اجرای ناامیدکننده ای بود که فاقد ظرافت بود.
She finessed the interview by playing down her lack of experience and talking about her long-standing interest in the field.
او با کماهمیت جلوه دادن تجربهاش و صحبت در مورد علاقه دیرینهاش به این رشته، مصاحبه را زیباتر کرد.
بعد از اینکه آنها نرم افزار را اصلاح کردند، چندین ماه افرادی را که از آن استفاده می کردند دنبال کردند.
او این مذاکرات دشوار را با ظرافت واقعی انجام داده است.
مهارت
expertise
تجربه و تخصص
mastery
تسلط
flair
استعداد
adroitness
صلاحیت
competence
هنری
knack
فضیلت
adeptness
هنر
dexterity
لهستانی
skilfulness
باهوش
artistry
هنرنمایی
خط تیره
virtuosity
دانش
panache
savoir-faire
Savoir Fare
deftness
توانایی
polish
تخصص
savvy
توانمندی
artfulness
صلاحیت - استعداد - شایستگی
dash
نابغه
know-how
قابلیت
savoir-faire
savoir faire
proficiency
expertness
prowess
aptitude
genius
clumsiness
دست و پا چلفتی
frankness
رک گویی
honesty
صداقت
ignorance
جهل
inability
عجز
incapability
ناتوانی
ineptness
باز بودن
openness
حماقت
stupidity
بی تدبیری
tactlessness
عدم حساسیت
truthfulness
بی ادبی
insensitivity
ناجوری
rudeness
بی فکری
awkwardness
رفتار بد
thoughtlessness
بی احتیاطی
impoliteness
سهل انگاری - بی دقتی
bad manners
بی ظرافتی
indiscretion
نازک بودن
carelessness
بی مزه بودن
inelegance
خامی
gaucheness
بی توجهی
tastelessness
خشونت
crudeness
سنگینی
neglect
ابتذال
roughness
درشتی
heaviness
چسبندگی
vulgarity
عدم قضاوت
coarseness
tackiness
crudity