immensely
immensely - به شدت
adverb - قید
UK :
US :
خیلی زیاد
فوق العاده
Counseling has helped their relationship immensely.
مشاوره به روابط آنها کمک زیادی کرده است.
او خودش از این تمرین بسیار لذت برده بود.
این حس هیجان انگیز است و من از آن بی نهایت لذت می برم.
هنگامی که به زرادخانه آشپزی شما اضافه می شوند، آمادگی بازی شما را بسیار افزایش می دهند.
The cutthroat, Darwinian capitalism of tournament golf was immensely appealing to Peter.
کاپیتالیسم بداخلاق داروینی در مسابقات گلف برای پیتر بسیار جذاب بود.
To Soo-Il, the mere thought of bringing the Beautiful One into the Kang home was immensely pleasing.
برای سو ایل، فکر صرف آوردن زیبارو به خانه کانگ بسیار خوشایند بود.
Gardiner was a strange man: an old Harrovian, an immensely skilful and prosperous Silk and a dedicated socialist.
گاردینر مرد عجیبی بود: هارووی پیر، سیلک فوق العاده ماهر و مرفه و سوسیالیست فداکار.
ما بی نهایت منتظر این بازدیدها بودیم.
They are immensely wealthy.
آنها فوق العاده ثروتمند هستند.
فوق العاده
بسیار
به ویژه
واقعا
exceedingly
به شدت
exceptionally
استثنایی
enormously
بسیار زیاد
terribly
به طرز وحشتناکی
extraordinarily
به طور جدی
براستی
غیر معمول
uncommonly
غیرعادی
unusually
به طور قطعی
vastly
بخصوص
awfully
بیش از حد
decidedly
اضافی
قابل توجه
excessively
بی اندازه
به طور برجسته
hugely
تا حد زیادی
remarkably
با قدرت
inordinately
عالی
به وفور
eminently
مجزا
greatly
mightily
supremely
tremendously
ultra
abundantly
distinctly
اندکی
مقدار کمی
negligibly
به طور ناچیز
nominally
به صورت اسمی
تاحدی
به هیچ وجه
کاملا
نسبتا
بسیار
به طور نسبی
منصفانه
مقداری
moderately
منطقی
reasonably
قابل عبور
passably
در حاشیه
marginally
قطعا نه
به صورت مقایسه ای
یک جور هایی
comparatively
اصلا
نه در حداقل
kinda
متوسط
پسندیدن
بدون حساب
شانسی نیست
نه کمترین
mediumly
تحت هیچ شرایطی
