bisque
bisque - سوپ غلیظ خامه ای
noun - اسم
UK :
US :
یک سوپ خامه ای غلیظ که از صدف درست شده است
سوپ غلیظ، به ویژه آن که از صدف (= موجودات دریایی که در صدف زندگی می کنند) تهیه می شود.
رنگ صورتی مایل به قهوه ای کم رنگ شبیه به رنگ این سوپ
a material made out of clay that has been fired (= heated in a special oven so it becomes hard) once and not yet glazed (= covered with a shiny layer and heated again)
ماده ای از خاک رس که یک بار پخته شده (= در کوره مخصوص گرم شده تا سفت شود) و هنوز لعاب نخورده است (= با لایه ای براق پوشانده شده و دوباره گرم شده است)
در ورزشهایی مانند کروکت، تنیس یا گلف، یک نوبت اضافی که به بازیکن ضعیفتر داده میشود
اجازه خاص برای انجام ندادن کاری
to fire clay objects (= heat them in a special oven) once usually before glazing them (= covering them with a shiny layer and heating them again)
برای آتش زدن اشیاء سفالی (= گرم کردن آنها در کوره مخصوص) معمولاً قبل از لعاب دادن (= پوشاندن آنها با لایه ای براق و گرم کردن مجدد)
In keeping with the lobster theme rich creamy Maine lobster bisque appears, also available with a touch of sherry.
مطابق با تم خرچنگ، بیسکوی خرچنگ غنی و خامهای مین ظاهر میشود که با کمی شری نیز موجود است.
بیسکوی خرچنگ غنی و تقریباً بیش از حد خامه ای است.
lobster bisque
سوپ خرچنگ
با یک کاسه بیسکوی خرچنگ خامه ای شروع کردیم.
crayfish/langoustine/shrimp bisque
بیسکوی خرچنگ/لنگوستین/میگو
Light soups such as cream soups, bisques, or vegetable soups are usually the introduction to a meal rather than the main course.
سوپهای سبک مانند سوپ خامهای، بیسکویت یا سوپ سبزیجات معمولا مقدمه یک وعده غذایی هستند تا غذای اصلی.
یخچال ها در رنگ های سفید، مشکی، استیل ضد زنگ و بیسکو (بژ) موجود هستند.
بیسکو تا زمانی که با لعاب رنگ آمیزی نشده و سپس دوباره پخته نشود، در برابر آب ایمن نیست.
من عاشق این کاشی های بیسکوی روستایی هستم.
توپ ها به قدری بد قرار گرفتند که تصمیم گرفتم بیسکو بگیرم.
این مناظره ای بود که در آن شخص انتخاب می کرد که بیسکویت را انتخاب کند.
بیسکه کردن یعنی آتش زدن گل برای اولین بار.
ظروف بیسکوئیتی یا بیسکوئیت ظروف اصطلاحی است برای قابلمه هایی که بیسکوئیت شده اند.
گلدان های بیسکوئیت اغلب به رنگ صورتی هستند.
سوپ
broth
ابگوشت
consommé
کنسومه
chowder
آبگوشت
موجودی
bouillon
بویلون
stew
خورشت
brew
دم کردن
goulash
گولش
gumbo
گامبو
pot au feu
pot au feu
decoction
جوشانده
puree
پوره
pottage
کوزه
borscht
گل گاوزبان
concoction
معجون
potage
پتاژ
potpourri
پات پوری
vichyssoise
ویشی سواز
elixir
اکسیر
fluid
مایع
porridge
فرنی
olio
اولیو
hodgepodge
درهم و برهم
کاسه
congee
ازدحام
liquor
مشروب
pot liquor
مشروب قابلمه
hodge-podge
