barrow
barrow - بارو
noun - اسم
UK :
US :
وسیله نقلیه کوچکی مانند جعبه روی چرخ که از آن میوه، سبزیجات و غیره فروخته می شد
تپه بزرگی از خاک مانند تپه ای کوچک که در زمان های قدیم بر فراز قبری گذاشته می شد
a wheelbarrow
یک چرخ دستی
a wheelbarrow
آ چرخ دستی
وسیله نقلیه ای که توسط شخصی جابجا می شود و از آن میوه و سبزیجات و غیره در کنار جاده فروخته می شود
a large structure consisting of a pile of soil over a place where people were buried in ancient times
یک سازه بزرگ متشکل از توده ای از خاک بر روی مکانی که در زمان های قدیم مردم در آن دفن می شدند
That's why they built the cemetery up close to the workhouse, so they could take them over on a barrow.
به همین دلیل آنها گورستان را از نزدیک به کارگاه ساختند تا بتوانند آنها را با باروی تحویل بگیرند.
پشت سر آنها، پدر لوک در حال چرخاندن بارویی بود که روی آن یک کوزه بزرگ درخشان پر از سوپ داغ بود.
باروهای گالوانیزه حدود 30 پوند قیمت دارند.
باربر از استفان انعام گرفت، کلاهش را لمس کرد و بارکش را دور برد.
الفها مردگان خود را در این نقاط در تپههای بلند یا باروها دفن میکنند.
در صورتی که میزان شتاب بستگی به این دارد که چقدر فشار می آورید و وزن باررو چقدر است.
ناگهان، گویی با سحر و جادو، بسیاری از باروها و صاحبان آنها ناپدید شدند.
و صحبت از حامیان، شما بهتر است بار خود را قفل کنید.
pushcart
چرخ دستی
cart
سبد خرید
trolley
گاری دستی
handcart
کامیون
wheelbarrow
واگن US
waggonUK
wagonUS
تریلر
waggonUK
حمل کننده
trailer
کنسرت
transporter
دو چرخ
gig
برنامه درسی
two-wheeler
خشک کردن
curricle
غلتک
dray
تیلبری
tumbrel
گورنی
tilbury
ریکشا
gurney
غوطه ور شدن
rickshaw
دالی
tumbril
حشره دار
dolly
پالانک
buggy
گاری مزرعه
palanquin
وسیله نقلیه
farm cart
کالسکه
صندلی صندلی
carriage
کابوس
chaise
کمپینگ
caboose
کاروان
camper
غر زدن
caravan
شای
wain
shay
ditch
گودال
دره
hollow
توخالی
gorge
تنگه
ravine
شکاف
canyon
عبور
سوراخ
دیل
خندق
dale
کانال
gully
سنگر
حوضه
vale
از طریق
trench
دل
basin
رد کردن
trough
ناودان
dell
کلوف
dene
مجرا
gutter
افسردگی
kloof
زه کشی
conduit
شیار
بریدگی
drain
آبراه
furrow
گلن
notch
شانه زدن
waterway
جریان آب
glen
سرفه
combe
watercourse
duct
clough
