aristocracy
aristocracy - اشرافیت
noun - اسم
UK :
US :
افرادی در بالاترین طبقه اجتماعی که به طور سنتی زمین، پول و قدرت زیادی دارند
طبقه ای از مردم که دارای رتبه اجتماعی بالایی هستند
طبقه ای از افراد دارای رتبه اجتماعی بالا
اشراف نیز دولتی است که توسط افراد یک طبقه اجتماعی بالا اداره می شود یا از آنها تشکیل می شود.
Therefore the monastic reforms should be regarded at least as much in the light of co-operation as of combat between king and aristocracy.
بنابراین، اصلاحات رهبانی را باید حداقل در پرتو همکاری و مبارزه بین شاه و اشراف در نظر گرفت.
He dresses conservatively-black shoes and all-the only hint at aristocracy being a tiny monogram on the shirt pocket.
او کفشهای مشکی محافظهکارانه میپوشد و تنها اشاره به اشرافیت، تکنگاری کوچک روی جیب پیراهن است.
The nation's elite sends its children to boarding schools in the tradition of the British aristocracy.
نخبگان این کشور طبق سنت اشرافیت بریتانیا، فرزندان خود را به مدارس شبانه روزی می فرستند.
نخبگان حاکم معمولاً به اشراف نظامی، مذهبی و تجاری متمایز می شوند.
مردم او متعلق به اشراف قدیمی نیویورک بودند.
دختران تاجران ثروتمند اغلب با طبقه اشراف ازدواج می کردند.
تصور او از اشراف، برداشتی عالی بود. تصور او از امپراتوری نیز چنین بود.
اشراف ممکن است آنطور که نویسندگانش برنامه ریزی کرده بودند، از این تغییر به خوبی عمل نکرده باشد.
فقط باید امیدوار باشیم که اشراف شما دیلی اکسپرس را نخوانند.
نخبه
gentry
نجیب زاده
nobility
اشرافیت
patriciate
میهن پرست
peerage
همتا
طبقه بالا
patricians
میهن پرستان
استقرار
ladies
خانم ها
lords
اربابان
aristocrats
اشراف
جامعه متعالی جامعه پیشرفته
noblemen
بزرگواران
nobles
زنان نجیب
noblewomen
همسالان
peers
طبقه ممتاز
privileged class
پوسته بالایی
upper crust
آریستوس
aristos
جوانمردی
gentility
جوانمرد
gentlefolk
جوانمردان
gentlefolks
کیفیت
طبقه حاکم
ruling class
بوموند
beau monde
haut monde
haut monde
نجیب
noblesse
نوب ها
nobs
تاف ها
toffs
مردم زیبا
دولت
proletariat
پرولتاریا
masses
توده ها
proletarians
مردم عادی
commoners
پلبی ها
plebeians
plebs
plebs
نقش ها
proles
پلبیت ها
plebites
هوی پولوی
hoi polloi
طبقات پایین تر
lower classes
طبقه کارگر
طبقات کارگری
working classes
طبقه پایین تر
جمعیت
عمومی
populace
مشترک
انبوه
commonalty
اوباش
مردم
multitude
غوغا
mob
بورژوازی
plebians
رتبه و پرونده
جرم
rabble
اشتراک
commons
گله
bourgeoisie
تفاله
کانال
commonality
herd
scum
canaille
