reproach

base info - اطلاعات اولیه

reproach - سرزنش

noun - اسم

/rɪˈprəʊtʃ/

UK :

/rɪˈprəʊtʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reproach] در گوگل
description - توضیح
  • criticism blame or disapproval


    انتقاد، سرزنش یا عدم تایید

  • a remark that expresses criticism blame or disapproval


    اظهاراتی که بیانگر انتقاد، سرزنش یا عدم تایید است

  • to blame or criticize someone in a way that shows you are disappointed at what they have done


    سرزنش یا انتقاد کردن از کسی به نحوی که نشان دهد از کاری که انجام داده ناامید شده اید


  • انتقاد از کسی، به خصوص به خاطر عدم موفقیت یا انجام ندادن آنچه مورد انتظار است


  • چیزی که برای انتقاد از کسی می‌گویید یا انجام می‌دهید، مخصوصاً به خاطر عدم موفقیت یا انجام ندادن آنچه انتظار می‌رود


  • انتقاد کردن یا ایراد گرفتن از کسی

  • The white stubble on his fleshless jaw was a reproach to my twenty-four years and suddenly I felt an inadequate city-bred softie.


    کلش سفید روی آرواره‌ی بی‌گوشت او برای بیست و چهار سالگی من سرزنش بود و ناگهان احساس کردم نرمی نامناسبی که در شهر تولید شده بود.

  • The motives were above reproach since a large sum was raised for deserving charities every year.


    انگیزه‌ها بسیار سرزنش‌کننده بود، زیرا هر سال مبلغ زیادی برای خیریه‌های شایسته جمع‌آوری می‌شد.

  • Noah himself is beyond reproach, it is true.


    خود نوح هم مایه سرزنش است، درست است.

  • The Alumni Club typically enjoys a reputation beyond reproach.


    باشگاه فارغ التحصیلان معمولاً از شهرتی فراتر از سرزنش برخوردار است.

  • He had a steely streak but his morals and scruples were beyond reproach.


    او رگه های پولادینی داشت اما اخلاق و ظلم هایش قابل سرزنش نبود.

  • I have said that Reagan was rarely moved to anger or reproach.


    من گفته ام که ریگان به ندرت مورد خشم یا سرزنش قرار می گرفت.

  • Fernandez argued the reproaches were harsh and unfair.


    فرناندز استدلال کرد که سرزنش ها خشن و ناعادلانه بودند.

  • He was innocent and wished to purge himself of the reproach.


    او بی گناه بود و می خواست خود را از سرزنش پاک کند.

  • Nor was Bayezid alone held up to reproach.


    بایزید نیز به تنهایی مورد سرزنش قرار نگرفت.

example - مثال
  • His voice was full of reproach.


    صدایش پر از سرزنش بود.

  • The captain's behaviour is beyond reproach (= so good that you cannot criticize it).


    رفتار ناخدا خارج از سرزنش است (= آنقدر خوب که نمی توانی از آن انتقاد کنی).

  • He listened to his wife's bitter reproaches.


    به سرزنش های تلخ همسرش گوش داد.

  • Her actions brought reproach upon herself.


    اعمال او باعث سرزنش او شد.

  • Such living conditions are a reproach to our society.


    چنین شرایط زندگی مایه سرزنش جامعه ماست.

  • Paul saw this as a reproach to himself.


    پولس این را سرزنش برای خود می دانست.

  • He glanced at her with reproach.


    با سرزنش به او نگاه کرد.

  • Her conduct had always been beyond reproach.


    رفتار او همیشه غیر قابل سرزنش بوده است.

  • She had never uttered a word of reproach.


    او هرگز یک کلمه سرزنش کننده به زبان نیاورده بود.

  • There was mild reproach in his tone.


    سرزنش ملایمی در لحنش بود.

  • There was no reproach about his failure to turn up.


    هیچ سرزنشی در مورد عدم حضور او وجود نداشت.

  • His mother reproached him for not eating all his dinner.


    مادرش او را سرزنش کرد که چرا تمام شامش را نخورده است.

  • You have nothing to reproach yourself for/with.


    شما چیزی برای سرزنش/سرزنش ندارید.

  • The look of reproach on his face made her feel guilty.


    نگاه سرزنش آمیزی در چهره او باعث شد که او احساس گناه کند.

  • Your reproaches are useless - what's done is done.


    سرزنش های شما بی فایده است - آنچه انجام شده انجام شده است.

  • He’s still reproaching himself for the accident.


    او همچنان خود را به خاطر تصادف سرزنش می کند.

synonyms - مترادف
  • censure


    انتقاد

  • rebuke


    rebuke

  • reprimand


    توبیخ

  • reproof


    پند

  • admonition


    سرزنش کردن

  • scolding


    سخنرانی

  • lecture


    تذکر

  • admonishment


    رد

  • disapproval


    شرم

  • reproval


    محکوم کردن

  • shame


    محکومیت

  • castigation


    بی اعتبار کردن

  • condemnation


    بدنام کردن


  • عدم تایید

  • discredit


    ناسزا

  • disrepute


    اودیوم

  • lambasting


    رپ

  • disapprobation


    تظاهرات

  • obloquy


    سو استفاده کردن

  • odium


    فرش

  • rap


    ترکیب

  • remonstration


    تحقیر

  • upbraiding


    گوش شنوا


  • پاکسازی


  • carpeting


  • commination


  • contempt


  • denunciation


  • earful


  • excoriation


antonyms - متضاد
  • commendation


    ستایش

  • honorUS


    افتخار ایالات متحده

  • honourUK


    HonourUK

  • citation


    نقل قول


  • اعتبار

  • endorsement


    تایید

  • esteem


    احترام

  • indorsement


    تاییدیه

  • praise


    توجه


  • تصویب


  • تعریف و تمجید

  • compliment


    تبرئه

  • exoneration


    چاپلوسی

  • flattery


    غرور


  • تحریم


  • تحسین


  • قدردانی

  • admiration


    موافقت رسمی

  • acclaim


    به رسمیت شناختن

  • appreciation


    ادای احترام

  • approbation


    favourUK


  • برآورد کردن

  • homage


    طرفدار ایالات متحده

  • laudation


    تمجید

  • favourUK


  • estimation


  • favorUS


  • veneration


  • reverence


  • adulation


  • extolment


لغت پیشنهادی

gotta

لغت پیشنهادی

mint

لغت پیشنهادی

brownish