acquisitive
acquisitive - اکتسابی
adjective - صفت
UK :
US :
تحصیل
تمایل به داشتن و نگهداری دارایی های زیادی
یک شرکت اکتسابی اغلب شرکت های دیگر یا بخش هایی از شرکت های دیگر را می خرد
مشتاق داشتن و جمع آوری اشیا
برای توصیف شرکتی استفاده می شود که شرکت های دیگر را می خرد
برای توصیف شخص یا شرکتی استفاده می شود که شرکت های دیگر را خریداری می کند
اکنون، او گفت، اکثر شرکت های اکتسابی همچنان ترجیح می دهند معاملات دوستانه انجام دهند.
Cut off from the mass of the people by race and language the rulers also became increasingly acquisitive in terms of land.
حاکمان که از نظر نژاد و زبان از توده مردم جدا شده بودند، از نظر زمین نیز به طور فزاینده ای اکتسابی شدند.
For government was occasioned by the needs of capitalism and the acquisitive mentality which capitalism produced.
زیرا دولت ناشی از نیازهای سرمایه داری و ذهنیت اکتسابی بود که سرمایه داری ایجاد کرد.
Old or unearned, money tends to be neither acquisitive nor outward-going, whereas new money tends to be both.
پول کهنه یا به دست نیامده نه اکتسابی است و نه بیرونی، در حالی که پول جدید تمایل دارد هر دو باشد.
او قبلاً هرگز خود را اکتسابی یا حتی مادی گرا نمی دانست.
آیا ما در معرض خطر شکارچیان اکتسابی هستیم و آنها چه کسانی هستند؟
But standing there with Billie, surrounded by implements that promised home improvement he yielded to an acquisitive urge.
اما با ایستادن در کنار بیلی، در محاصره وسایلی که نوید بهبود خانه را می دادند، تسلیم اشتیاق اکتسابی شد.
جامعه اکتسابی پس از جنگ
این یک شرکت اکتسابی است که به دنبال راه هایی برای گسترش است.
ما در جامعه ای اکتسابی زندگی می کنیم که موفقیت را در درجه اول از نظر دارایی های مادی می بیند.
It has been one of the most acquisitive firms in recent times, buying over a dozen businesses in the last 18 months.
این یکی از اکتسابی ترین شرکت ها در زمان های اخیر بوده است که در 18 ماه گذشته بیش از 12 تجارت را خریداری کرده است.
greedy
حریص
avaricious
درنده
rapacious
طمع
covetous
چنگ زدن
grabby
مزدور
mercenary
خود خواه
selfish
پول خواری
moneygrubbing
مشتاق
coveting
مادی گرا
avid
مضافالیه
materialistic
احتکار
possessive
گرفتن
hoarding
گرسنه
grabbing
آرزومند
مامونی
desirous
مامونیست
Mammonish
پول محور
Mammonistic
در ساخت
money-grubbing
خسیس
money-grabbing
منظور داشتن
money-oriented
مشت بسته
مختصر
grasping
بیچاره
miserly
تنگ
stingy
بستن
close-fisted
parsimonious
penurious
generous
سخاوتمندانه
bountiful
بخشنده
lavish
مجلل
لیبرال
unselfish
بی خود
bounteous
سخاوتمند
munificent
دست باز
open-handed
بی وقفه
unstinting
خیریه
charitable
خیراندیش
benevolent
بزرگوار
magnanimous
نوع
نوع دوست
altruistic
بشردوستانه
philanthropic
رایگان
دلسوز
compassionate
با ملاحظه
considerate
دادن
giving
از خود گذشته
bighearted
بی دریغ
selfless
انسانی
openhanded
بی غرض
unsparing
مراقبت
humane
دست آزاد
ungrudging
متفکر
humanitarian
آزاد دل
caring
نجیب
freehanded
thoughtful
freehearted
noble
