airless
airless - بدون هوا
adjective - صفت
UK :
US :
مکان ها یا شرایط بدون هوا ناخوشایند هستند زیرا هوای تازه کافی وجود ندارد
برای توصیف مکانی که در آن تنفس دشوار است یا هوا تازه نیست استفاده می شود
داشتن هوای کم یا عدم وجود هوا از خارج و عدم حرکت هوا
این ساختمان او بود، ساختمان لوئیس. مثل مقبره یا مقبره او بود، تقریباً بدون هوا.
کلاس بدون هوا و به طرز ناخوشایندی گرم بود.
اتاق ها بوی کپک زدگی و بی هوا می دادند و کاغذ دیواری تکه های بزرگ پوسته می شد.
گرم، بدون هوا، بد نور بود و عموماً احساس تنگی زیر عرشه داشت.
یک آشپزخانه گرم و بدون هوا
او تنها در یک کشتی بدون هوا و نیمه ناتوان بود و تمام ارتباطات با زمین قطع شد.
او سکوت بدون هوای تونل را به بی حس شدن جمجمه اش ترجیح می داد.
هیلز در اتاقی کوچک و بدون هوا با یک پنجره کوچک که باز نمی شد زندگی می کرد.
از بیرون، صداهای بازی کریکت به داخل اتاق داغ بدون هوا می پیچید.
الیور به اطراف مغازه تاریک و بدون هوا به تابوت ها خیره شد، برخی تمام شده و برخی نیمه کاره.
اتاق بدون هوا است، پنجره ها آنقدر بلند است که او نمی تواند باز شود یا بیرون را ببیند.
یک اتاق خفه و بدون هوا
شب گرم و بی هوا بود.
ده زندانی هفته قبل در سلول پلیس بدون هوا خفه شده بودند.
an airless office
یک دفتر بدون هوا
اتاق هتل من کوچک، بدون هوا و ناراحت کننده بود.
stuffy
گرفتگی
بستن
سنگین
muggy
ماگی
oppressive
ظالم
stale
کهنه
stifling
خفه کننده
unventilated
بدون تهویه
breathless
بی نفس
suffocating
داغ
sultry
مه آلود
fuggy
مرطوب
humid
دودی
smoky
بدون پخش
unaired
تهویه بد
badly ventilated
تهویه ضعیف
poorly ventilated
چسبنده
sticky
بخاردار
steamy
آب پز
damp
خیس
clammy
سوپ دار
soggy
کثیف
soupy
متورم
mucky
مثل سونا
sweltering
مثل حمام ترکی
تاریک
عرق کرده
راکد
dank
sweaty
stagnant
airy
هوادار
breezy
نسیم
تازه
سبک
باز کن
spacious
بزرگ جادار فراخ
blowy
دمنده
draftyUS
draftyUS
draughtyUK
draughtyUK
gusty
طوفانی
ventilated
تهویه شده
well-ventilated
دارای تهویه مناسب
stormy
پر باد
blustery
به شدت
squally
بادی
windy
غوغا کردن
tempestuous
بادگیر
blustering
وزش باد
windswept
وحشی
gusting
در معرض
آشفته
exposed
پر شور
turbulent
سرد
boisterous
خشک
ناگوار
جادار
unstuffy
دلپذیر
roomy
خشک شده
pleasant
جوی
parched
atmospheric