appreciable
appreciable - قابل تقدیر
adjective - صفت
UK :
US :
آنقدر بزرگ است که مورد توجه قرار گیرد یا مهم تلقی شود
اگر مقدار یا تغییر محسوس باشد، آنقدر زیاد یا قابل توجه است که تأثیر مهمی داشته باشد
(مثلاً مقادیر یا تغییرات) به اندازه ای بزرگ که مورد توجه قرار گیرد یا تأثیر بگذارد
بنابراین، نوجوانان ممکن است مقادیر قابل توجهی خمیر دندان را ببلعند.
رهبران نظامی هیچ تغییر محسوسی در وضعیت ندیده اند.
به همین ترتیب، با نوسانات جزئی وزن، هیچ تغییر محسوسی در نسبت دور کمر به باسن رخ نمی دهد.
Recent studies with ambulatory pressure monitoring systems indicate that an appreciable number of non-peristaltic contractions are commonly found in apparently normal subjects.
مطالعات اخیر با سیستمهای پایش فشار سرپایی نشان میدهد که تعداد قابلتوجهی از انقباضات غیر پریستالتیک معمولاً در افراد به ظاهر طبیعی دیده میشود.
توجه داشته باشید که فاصله هر منحنی از محور فقط در یک منطقه بسیار کوچک قابل ملاحظه است.
بخش قابل توجهی از این موارد با عوارض و مرگ و میر بالا همراه بود.
Furthermore there was no appreciable research under way that promised better medical treatment in the future.
علاوه بر این، هیچ تحقیق قابل توجهی در حال انجام نبود که نویدبخش درمان پزشکی بهتر در آینده باشد.
You do not want to run the appreciable risk of making a bad mistake before your new career has really started.
شما نمی خواهید قبل از اینکه حرفه جدیدتان واقعاً شروع شود، در معرض خطر قابل توجهی از انجام یک اشتباه بد باشید.
مقررات جدید برای اکثر مردم تفاوت محسوسی ایجاد نخواهد کرد.
an appreciable effect/increase/amount
اثر/افزایش/مقدار قابل ملاحظه
افزایش حقوق محسوس خواهد بود.
افزایش قابل توجهی در سود حاصل شده است.
There has been an appreciable drop in the number of unemployed since the new government came to power.
از زمان روی کار آمدن دولت جدید، تعداد بیکاران کاهش چشمگیری داشته است.
کمک مالی کوچک من تفاوت محسوسی ایجاد نخواهد کرد.
قابل توجه
قابل درک
perceptible
قابل اندازه
noticeable
واضح
قابل تشخیص
sizeable
قابل رویت
مشهود
detectable
مشخص شده است
بزرگ
discernible
قابل لمس
evident
مرتب
marked
آشکار
sizable
خوب
قابل تشخیص انگلستان
palpable
قابل تشخیص ایالات متحده
tidy
قابل مشاهده
معقول
goodly
جلگه
recognisableUK
تلفظ شده
recognizableUS
محسوس
manifest
نمایشگاه
observable
قابل اندازه گیری
perceivable
distinguishable
plain
pronounced
sensible
tangible
measurable
imperceptible
نامحسوس
negligible
قابل اغماض
inappreciable
غیر قابل تقدیر
indistinguishable
غیر قابل تشخیص
دقیقه
trivial
ناچیز
undetectable
غیر قابل کشف
immaterial
غیر مادی
impalpable
غیر قابل لمس
insensible
نامرئی
insignificant
جزئی
invisible
کم اهمیت
غیر قابل توجه
مبهم
unnoticeable
غیر قابل ملاحظه
ambiguous
نامشخص
inconsiderable
مقدار کمی
indiscernible
بی اهمیت
indistinct
بدون توجه
ناشناخته انگلستان
obscure
غیر قابل تشخیص ایالات متحده
unappreciable
غیر اساسی
unimportant
اندک
unnoticed
غیر قابل شنیدن
unrecognisableUK
از هوش رفتن
unrecognizableUS
unsubstantial
vague
inaudible
faint