avow
avow - قول
verb - فعل
UK :
US :
بیانیه عمومی در مورد چیزی که به آن اعتقاد دارید
اعتراف کردن یا گفتن چیزی علنی
I believe that there is an authentic beauty in science and this is fervently avowed by many scientists.
من معتقدم که زیبایی اصیلی در علم وجود دارد و این توسط بسیاری از دانشمندان با شور و اشتیاق تایید شده است.
دیگران اعتراف می کنند که او عمداً دادگاه را تحریف کرده است.
We worked with one hotel chain that avowed to the point of dementia its commitment to customer service and comfort.
ما با یک هتل زنجیره ای کار کردیم که تا حد زوال عقل تعهد خود را به خدمات مشتری و آسایش نشان داد.
یکی از دستیاران اعتراف کرد که رئیس جمهور از این قراردادها چیزی نمی دانست.
او اعتراف کرد که از کاری که کرده است پشیمان است.
این جامعه ای است که در آن همجنس گرایی به ندرت اعلام می شود.
اعلام
ادعا کردن
affirm
تایید کردن
حفظ
aver
معدل
حالت
مطالبه
profess
حرفه ای
contend
مبارزه کردن
avouch
رای دادن
attest
گواهی
proclaim
سوگند
allege
اصرار کنید
asseverate
ضمانت
حکم
مدعی
نذر
warrant
اعتراض
purport
خلع کردن
vow
خود
دراز کشیدن
depose
قلب متقاطع
بالا و پایین قسم بخور
سوگند به کتاب مقدس
تلفظ کنید
جر و بحث
گواهی دادن
pronounce
انکار
gainsay
به دست آوردن
censure
انتقاد
conceal
پنهان کردن، پوشاندن
condemn
محکوم کردن
contradict
تناقض دارند
disavow
انکار کردن
disclaim
سلب مسئولیت
disown
اختلاف نظر
مخالفت
dissent
پنهان شدن
چشم پوشی
رد کردن
صرف نظر کردن
وتو
renounce
مخالفت کنند
repudiate
چالش
veto
مسابقه
disaffirm
پیشخوان
refute
مناقشه
پاک کردن
نفی کردن
منفی
disprove
بی اعتبار کردن
controvert
rebut
debunk
negate
discredit