banal
banal - پیش پا افتاده
adjective - صفت
UK :
US :
معمولی و جالب نیست، به دلیل کمبود ایده های جدید یا متفاوت
خسته کننده، معمولی، و نه اصلی
اغلب در گذشته استفاده می شود و بنابراین جالب نیست
همه می گویند متاسفم و زندگی ادامه دارد - این خیلی پیش پا افتاده است.
نه اینکه اسپرینگر شرور است، اگرچه او قطعاً پیش پا افتاده است.
او محتاط، پیش پا افتاده و قابل پیش بینی بود.
یک استدلال پیش پا افتاده
Some of the means used by the military to explain mechanical procedures are devastating in their banal degradation.
برخی از ابزارهایی که توسط ارتش برای توضیح روش های مکانیکی استفاده می شود، در تخریب پیش پا افتاده آنها ویرانگر هستند.
حتی در حالی که دیالوگ های پیش پا افتاده شما را می شست، لگدها و پرش ها تماشایی باقی می مانند.
این فقط یک داستان پیش پا افتاده روزنامه بود.
منتظر مصاحبه جالبی بودم اما او فقط چند سوال پیش پا افتاده در مورد آب و هوا پرسید.
stale
کهنه
hackneyed
هک شده
commonplace
عادی
trite
پیش پا افتاده
خسته
dull
کدر
stereotyped
کلیشه ای
prosaic
منثور
pedestrian
عابر پیاده
unoriginal
غیر اصلی
humdrum
زمزمه
boring
حوصله سر بر
threadbare
نخ نما
مشترک
موجودی
uninteresting
غیر جالب
معمولی
unimaginative
بی خیال
روال
tedious
خسته کننده
uninspired
بدون الهام
clichéd
پوچ
vapid
زمان فرسوده
timeworn
دلگیر
dreary
بیش از حد استفاده شده است
overused
بیش از حد کار کرده
overworked
یکنواخت
monotonous
هک کردن
hack
مغازه پوشیده
shopworn
دلخراش
platitudinous
اصلی
تازه
جدید
رمان
unhackneyed
هک نشده
challenging
چالش برانگیز
distinctive
متمایز
ground-breaking
پیشگامانه
imaginative
تخیلی
جالب هست
stimulating
تحریک کننده
منحصر بفرد
غیر معمول
intelligent
باهوش
تیز
هوشمندانه
uncommon
خلاق
مبتکر
inventive
خلاقانه
innovative
مبتکرانه
ingenious
نوآورانه
innovational
الهام گرفته
innovatory
رویایی
inspired
هنری
visionary
غیر متعارف
مدبر
clever
unconventional
originative
unorthodox
resourceful