bullseye
bullseye - وسط خال
noun - اسم
UK :
US :
مرکز هدفی که هنگام تیراندازی یا در بازی هایی مانند دارت سعی می کنید به آن ضربه بزنید
یک شیرینی گرد بزرگ سخت
the circular centre of the object aimed at in games such as darts, or the shot or throw that hits this
مرکز دایرهای جسمی که در بازیهایی مانند دارت، یا شلیک یا پرتابی که به آن میخورد، مورد هدف قرار میگیرد
شیرینی سفت و گردی که طعم نعناع دارد
اهداف، مردان سیاهپوست با دایرههای متحدالمرکز روی هم قرار گرفتهاند که به یک بولسه سیاه و یکپارچه کاهش مییابند.
بنابراین آنها باید فکر می کردند که هنوز در یک خط مستقیم به سمت گاوبازی حرکت می کنند.
They were heading for the bullseye to begin with but then the target started to accelerate it speeded up.
آنها برای شروع به سمت bullseye حرکت می کردند، اما سپس هدف شروع به شتاب دادن به آن کرد.
مانند زمانی که برای اولین بار شروع به شتاب گرفتن کردید: پرتوها هنوز هم به گلوله برخورد می کنند - کم و بیش.
ماشین امتیازدهی جدید سویندون تاون یک بار دیگر به چشم گاوها ضربه می زند.
از هر طرف که به آن نگاه کنید، تیرها از گلوله عبور می کنند و به حلقه بیرونی برخورد می کنند.
As with the first beams, they were landing on the side of the bullseye closest to the rear of the craft.
همانطور که با اولین تیرها، آنها در کنار بولسی نزدیک به عقب کشتی فرود آمدند.
پرتو در یک خط مستقیم ادامه یافت و به نقطه ای برخورد کرد که گلوله باید قرار می گرفت.
از دست دادن
blunder
اشتباه بزرگ
miscue
اشتباه کردن
off-target
خارج از هدف
لیز خوردن
خطا
اشتباه
gaffe
گاف
oversight
نظارت
عیب
misstep
گام اشتباه
lapse
سپری شدن
boob
سینه
clanger
کلنگر
slipup
لغزش
goof
احمق
gaff
عدم دقت
inaccuracy
فلاب
flub
کرک
fluff
خراب کردن
screwup
زوزه کش
howler
کلینکر
clinker
آجر
بلوپر
blooper
سفر
جرقه زدن
bobble
چاقو
bungle
تلو تلو خوردن
stumble
شکست
شکوفه دهنده
bloomer