dispassionate

base info - اطلاعات اولیه

dispassionate - بی عاطفه

adjective - صفت

/dɪsˈpæʃənət/

UK :

/dɪsˈpæʃənət/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dispassionate] در گوگل
description - توضیح
  • not influenced by personal emotions and therefore able to make fair decisions


    تحت تأثیر احساسات شخصی نیست و بنابراین قادر به تصمیم گیری منصفانه است

  • able to think clearly or make good decisions because of not being influenced by emotions


    به دلیل اینکه تحت تأثیر احساسات قرار نگرفته اند، می توانند به وضوح فکر کنند یا تصمیمات خوبی بگیرند

  • able to think clearly or make good decisions because not influenced by emotions


    قادر است به وضوح فکر کند یا تصمیمات خوبی بگیرد زیرا تحت تأثیر احساسات نیست

  • Their treatment of religion shows no dispassionate analysis but a virulent contempt which can only be termed prejudice.


    رفتار آنها با دین هیچ تحلیلی بی‌رحمانه نشان نمی‌دهد، بلکه تحقیر شدیدی است که فقط می‌توان آن را تعصب نامید.

  • Weber's report provides a dispassionate analysis of the conflict.


    گزارش وبر تحلیلی بی‌طرفانه از درگیری ارائه می‌کند.

  • The blue eyes searched her face with a dispassionate curiousity.


    چشم های آبی با کنجکاوی بی طرف صورتش را جست و جو کردند.

  • How could the authorities treat children in this heartless and dispassionate manner?


    چگونه مسئولین می توانند با کودکان این گونه بی رحمانه و بی رحمانه رفتار کنند؟

  • This complex and imperfect achievement did not result automatically or easily from dispassionate moral or factual analysis.


    این دستاورد پیچیده و ناقص به طور خودکار یا به راحتی ناشی از تحلیل بی‌رحمانه اخلاقی یا واقعی نبود.

  • The evidence against him appears to be even to a dispassionate observer compelling if not devastating.


    به نظر می رسد شواهد علیه او، حتی برای یک ناظر بی عاطفه، اگر نه ویرانگر، قانع کننده است.

  • It could be twee, but as we jump from image to image a dispassionate view of the world emerges.


    این می تواند twee باشد، اما همانطور که از تصویری به تصویر دیگر می پریم، یک دیدگاه بی طرفانه از جهان نمایان می شود.

  • Finally the engineer's dispassionate voice came through.


    بالاخره صدای بی‌علاقه مهندس به گوش رسید.

example - مثال
  • taking a calm, dispassionate view of the situation


    نگاهی آرام و بی‌علاقه به موقعیت

  • a dispassionate observer


    یک ناظر بی عاطفه

  • In all the media hysteria, there was one journalist whose comments were clear-sighted and dispassionate.


    در تمام هیستری های رسانه ای، یک روزنامه نگار وجود داشت که نظراتش روشن بینانه و بی طرفانه بود.

  • The book is intended to provide a more dispassionate understanding of recent history.


    این کتاب در نظر گرفته شده است تا درک بی طرفانه تری از تاریخ اخیر ارائه دهد.

synonyms - مترادف
  • unemotional


    بی احساس

  • collected


    جمع آوری شده

  • emotionless


    هوشیار

  • sober


    غیر عاطفی

  • unsentimental


    تشکیل شده

  • composed


    بی عاطفه

  • impassive


    بی تفاوت

  • nonchalant


    معتدل

  • temperate


    سرد


  • بي تفاوت

  • indifferent


    غیر پرشور

  • nonpassionate


    بی حرکت

  • unmoved


    بالینی


  • ارام


  • غیر قابل تحریک

  • placid


    غیرقابل بال زدن

  • unexcitable


    بدون تکان دادن

  • unflappable


    بی علاقه

  • unflustered


    بدون مزاحمت

  • unpassionate


    ناآرام

  • unperturbed


    تحلیلی

  • unruffled


    آرام

  • analytical


    برابر

  • calm


    در حد متوسط

  • equable


    علمی


  • بی حوصله


  • تجاری

  • tranquil


  • unfazed


  • unfeeling


  • businesslike


antonyms - متضاد
  • fiery


    آتشین

  • fierce


    شدید

  • heated


    گرم شده است

  • passionate


    پرشور


  • خشمگین

  • furious


    شدید، قوی


  • قدرتمند

  • ardent


    آشفته


  • نیرومند

  • turbulent


    نجیب

  • forceful


    دلخراش

  • spirited


    مشتعل

  • fervent


    مواد منفجره

  • mettlesome


    نمایشی

  • fervid


    برانگیخته

  • ablaze


    غیرتمند

  • explosive


    عاطفی

  • demonstrative


    مشتاق

  • impassioned


    فوق گرم

  • excited


    زنده

  • vehement


    متهم

  • zealous


    تب دار


  • پرفروید

  • enthusiastic


    با روحیه بالا

  • superheated


    خون گرم

  • lively


  • charged


  • feverish


  • perfervid


  • high-spirited


  • hot-blooded


لغت پیشنهادی

wiping

لغت پیشنهادی

jailed

لغت پیشنهادی

cops