injunction

base info - اطلاعات اولیه

injunction - دستور

noun - اسم

/ɪnˈdʒʌŋkʃn/

UK :

/ɪnˈdʒʌŋkʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [injunction] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • to seek/obtain an injunction


    جست‌وجوی/به‌دست آوردن حکم

  • She took out an injunction to prevent the press from publishing the information.


    او دستوری صادر کرد تا از انتشار این اطلاعات توسط مطبوعات جلوگیری کند.

  • The court granted an injunction against the defendants.


    دادگاه برای متهمان قرار دادرسی صادر کرد.

  • The ordinary members will follow the injunction of the party leadership.


    اعضای عادی از دستور رهبری حزب پیروی خواهند کرد.

  • The court upheld an injunction barring protesters from blocking access to the company.


    دادگاه حکم منع معترضان را از مسدود کردن دسترسی به شرکت تایید کرد.

  • They got an interim injunction against the union.


    آنها یک دستور موقت علیه اتحادیه گرفتند.

  • an application to court to vary an injunction


    درخواست به دادگاه برای تغییر دستور

  • an injunction restraining the disclosure of company secrets


    دستوری که مانع از افشای اسرار شرکت می شود

  • The court has issued an injunction to prevent the airline from increasing its prices.


    دادگاه برای جلوگیری از افزایش قیمت این شرکت هواپیمایی دستوری صادر کرده است.

  • She is seeking an injunction banning the newspaper from publishing the photographs.


    او به دنبال صدور حکمی است که روزنامه را از انتشار عکس ها منع کند.

  • The court has issued an injunction to prevent distribution of the book.


    دادگاه دستوری برای جلوگیری از توزیع کتاب صادر کرده است.

  • The board is seeking an injunction against the hostile takeover.


    هیئت مدیره به دنبال صدور حکم علیه تصرف خصمانه است.

  • Last week the judge issued an injunction blocking a 25-cent boost in subway and bus fares.


    هفته گذشته قاضی با صدور حکمی مانع از افزایش 25 سنتی کرایه مترو و اتوبوس شد.

  • to get/obtain/win an injunction


    گرفتن/به دست آوردن/برنده شدن یک حکم

  • Unless the temporary injunction is lifted, the service will have to shut down pending a full court case.


    مگر اینکه دستور موقت لغو شود، این سرویس باید در انتظار یک پرونده کامل دادگاه تعطیل شود.

synonyms - مترادف

  • سفارش


  • فرمان

  • decree


    دستورالعمل


  • دیکته کردن

  • edict


    جهت

  • dictate


    بخشنامه


  • دستور

  • directive


    شارژ

  • mandate


    حکم می کند

  • commandment


    تقاضا


  • فیات

  • ruling


    مناقصه


  • امری ضروری

  • behest


    ukase

  • fiat


    کلمه

  • bidding


    نسخه

  • dictum


    نصیحت

  • precept


    انجام دادن

  • imperative


    نوشتن

  • ukase


    پند


  • حکمی


  • irade

  • exhortation


    امر کردن

  • do


    تحریم

  • writ


  • admonition


  • decretal


  • firman


  • irade


  • enjoinder



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

enhance

لغت پیشنهادی

athleticism

لغت پیشنهادی

light