brazenly

base info - اطلاعات اولیه

brazenly - با وقاحت

adverb - قید

/ˈbreɪznli/

UK :

/ˈbreɪznli/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [brazenly] در گوگل
description - توضیح
  • doing something openly, without showing or feeling any shame


    انجام کاری آشکارا، بدون نشان دادن یا احساس شرمندگی


  • به روشی آشکار، بدون هیچ تلاشی برای پنهان کردن چیزی

  • She brazenly admitted she had spent the night with Greg.


    او با وقاحت اعتراف کرد که شب را با گرگ گذرانده است.

  • She got back in the bed wet through and sat up brazenly as the young girl brought the tray in.


    در حالی که دختر جوان سینی را داخل می آورد، دوباره به رختخواب برگشت و با گستاخی بلند شد.

  • Quote a Latin tag at him by mistake and he will examine his shoes or smile brazenly back at you.


    یک برچسب لاتین به اشتباه به او نقل قول کنید و او کفش هایش را بررسی می کند یا با وقاحت به شما لبخند می زند.

  • Truly unaware, some brazenly buttoned their flies as they walked out of the lavatory into the corridor.


    واقعاً غافل، برخی با وقاحت دکمه مگس‌های خود را در حالی که از دستشویی بیرون می‌رفتند به داخل راهرو بستند.

  • His love was capricious, brazenly conditional and in permanently short supply.


    عشق او دمدمی مزاجی، بی شرمانه مشروط و برای همیشه کم بود.

  • At first I was brazenly happy bullish with solipsistic joy; yet most of the time I was puzzlingly, naggingly unhappy.


    در ابتدا من بی‌پروا خوشحال بودم و از شادی متمادی خوش‌بین بودم. با این حال بیشتر اوقات به طرز گیج کننده و آزاردهنده ای ناراضی بودم.

  • He could afford this for the royal household had brazenly looked after its own.


    او می‌توانست از عهده این کار برآید، زیرا خاندان سلطنتی با وقاحت از خانواده خود مراقبت کرده بودند.

  • He'd thrown away his last hope flipped his cards brazenly on the table.


    او آخرین امید خود را دور انداخته بود، ورق هایش را با وقاحت روی میز ورق زد.

  • The last time that I heard that argument so brazenly presented was by Mr. Neville Chamberlain's spokesman before the war.


    آخرین باری که این استدلال را به این گستاخانه شنیدم، سخنگوی آقای نویل چمبرلین قبل از جنگ بود.

example - مثال
  • She had brazenly admitted allowing him back into the house.


    او با وقاحت اعتراف کرده بود که به او اجازه بازگشت به خانه را داده بود.

  • The robber brazenly carried the stolen painting to the getaway car.


    سارق با وقاحت نقاشی سرقت شده را به ماشین فراری برد.

  • I don't know how you can lie to me so brazenly.


    نمی دونم چطور می تونی اینقدر وقیحانه به من دروغ بگی.

synonyms - مترادف
  • openly


    بی پرده

  • flagrantly


    آشکارا

  • blatantly


    بی شرمانه

  • overtly


    بدون پنهان کاری

  • unashamedly


    ناخواسته

  • shamelessly


    با جسارت

  • unabashedly


    جسورانه

  • undisguisedly


    بی حیا

  • wantonly


    بی هنر

  • audaciously


    به طور کامل

  • boldly


    بی پروا

  • immodestly


    کاملاً

  • artlessly


    به صورت عمومی


  • بی شرم

  • brashly


    در فضای باز

  • sheerly


    کورام پوپولو


  • عمومی

  • unabashed


    برای دیدن همه


  • بدون هیچ تلاشی برای پنهان کردن

  • coram populo


    در معرض دید عموم


  • در دید کامل مردم


  • به وضوح

  • with no attempt at concealment


    کچل


  • بدون صلاحیت


  • از قرار معلوم، مشخصا

  • patently


    بدون تردید

  • baldly


  • manifestly


  • unqualifiedly


  • evidently


  • unmistakably


antonyms - متضاد
  • secretly


    مخفیانه

  • timidly


    ترسو

  • shily


    شیطون

  • retiringly


    بازنشستگی

  • mousily


    موشی

  • meekly


    فروتنانه

  • stealthily


    یواشکی

  • decorously


    به صورت تزئینی

  • respectfully


    با احترام

  • reservedly


    محفوظ

  • secretively


    بااحتیاط، محتاطانه

  • cautiously


    با تردید

  • diffidently


    با احتیاط

  • reticently


    متواضعانه

  • modestly


    بی صدا

  • silently


    آزمایشی

  • tentatively


    عاقلانه

  • judiciously


    تصفیه شده

  • furtively


    با دقت

  • refinedly


    سایه ای

  • scrupulously


    با هوشیاری

  • shadily


    شهری

  • vigilantly


    به طرز وحشتناکی

  • urbanely


    بی حیا

  • timorously


    عمیقا

  • demurely


    با تحسین


  • بدون خطر

  • admiringly


    رمزآلود

  • safely


  • heedfully


  • cryptically


لغت پیشنهادی

molds

لغت پیشنهادی

autoclaved

لغت پیشنهادی

ripening