added
added - اضافه
N/A - N/A
UK :
US :
علاوه بر آنچه که معمول یا مورد انتظار است
اضافی
برای معرفی اطلاعات بیشتر برای پشتیبانی یا افزودن به آنچه می گویید استفاده می شود
Food giant Hillsdown Holdings added 8p to 130p after a maintained dividend forecast and boardroom shake-up.
غول مواد غذایی Hillsdown Holdings پس از حفظ پیش بینی سود سهام و تغییر اتاق هیئت مدیره، 8 p به 130p اضافه کرد.
در تمام بخش ها به کارکنانی که توانایی بیشتری از خود نشان می دهند آموزش و ارتقاء داده می شود.
کامپیوتر جدید به خوبی کامپیوتر قبلی است و مزیت آن کوچکتر است.
یک امتیاز اضافی برای برگزاری مراسم عروسی در منزل، هزینه کمتر است.
نتیجه راحتی به بازی شما اضافه می شود.
عنصر ریسک به آن هیجان بیشتری بخشید.
ما اکنون هزینه اضافی داشتن دو فرزند در دانشگاه را داریم.
In the imagination of course there is an added pleasure from recognition of the resemblance between the imitation and the original.
البته در تخیل، از تشخیص شباهت بین تقلید و اصل لذت مضاعفی وجود دارد.
By contrast older established partners may be less keen on expansion in view of the added pressures it will produce.
در مقابل، شرکای قدیمیتر ممکن است با توجه به فشارهای اضافی که ایجاد میکند، تمایل کمتری به توسعه داشته باشند.
یک لوسیون ضد آفتاب با فاکتور بالا بخرید و برای محافظت بیشتر از کلاه استفاده کنید.
اکنون، آنها می گویند، نبردهای آینده بر اساس ویژگی ها و ارزش افزوده انجام خواهد شد.
اضافی
further
به علاوه
بیشتر
دیگر
تازه
جدید
surplus
مازاد
افزایش یافت
spare
یدکی
supplementary
مکمل
یکی دیگر
farther
دورتر
supplemental
ذخیره
reserve
شارژ کردن
top-up
بیش از حد
over-and-above
کمکی
افزودنی
auxiliary
حمایت می کند
add-on
زیادی
complementary
مشایعت
supporting
فرعی
یک جدید
superfluous
خارجی
accompanying
جایگزین
ancillary
جایزه
excess
extraneous
a further
bonus
