all-out

base info - اطلاعات اولیه

all-out - همه جانبه

adverb - قید

/ˌɔːl ˈaʊt/

UK :

/ˌɔːl ˈaʊt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [all-out] در گوگل
description - توضیح
  • done in a very determined way and involving a lot of energy or anger


    به روشی بسیار مصمم و با انرژی یا عصبانیت زیاد انجام می شود


  • کامل و با تلاش هر چه بیشتر


  • کامل و با استفاده از تلاش هر چه بیشتر

  • Grant launched an all-out attack on these defenses during the gusty, , rainy, and misty dawn of May 12.


    گرانت در طلوع طوفان، بارانی و مه آلود 12 می حمله همه جانبه ای را به این دفاع ها آغاز کرد.


  • نتیجه گیری او همچنین این بود که عملیات بعدی ما باید تلاشی همه جانبه برای انهدام ناوهای دشمن باشد.

  • We need an all-out literacy war in the United States.


    ما به یک جنگ سوادآموزی همه جانبه در ایالات متحده نیاز داریم.

  • That was the time to begin all-out prevention of war.


    آن زمان، زمان آغاز پیشگیری همه جانبه از جنگ بود.

  • Much as she resented her all-out pursuit of Roman, Dana was the sister she had loved all her life.


    همان‌طور که از پیگیری همه جانبه‌اش برای رومن ناراضی بود، دانا خواهری بود که در تمام زندگی‌اش دوستش داشت.

  • Union sources thought last night that an all-out strike was unlikely although various forms of non-co-operation might be considered.


    منابع اتحادیه شب گذشته تصور کردند که اعتصاب همه جانبه بعید است، اگرچه ممکن است اشکال مختلفی از عدم همکاری در نظر گرفته شود.

  • The Viet Minh viewed this development with alarm and a declaration for all-out war was issued.


    ویت مین این تحول را با هشدار دید و اعلامیه جنگ همه جانبه صادر شد.

  • There are fears of an all-out war.


    ترس از یک جنگ همه جانبه وجود دارد.

example - مثال
  • We're going all out to win.


    ما تمام تلاشمان را می کنیم تا برنده شویم.

  • We made an all-out effort to get the project finished on time.


    ما تمام تلاش خود را انجام دادیم تا پروژه به موقع به پایان برسد.

  • an all-out price war/trade war


    یک جنگ تمام عیار قیمت/جنگ تجاری

  • US trade officials are making an all-out effort to promote commercial relations with Brazil.


    مقامات تجاری ایالات متحده تلاش همه جانبه ای را برای ارتقای روابط تجاری با برزیل انجام می دهند.

synonyms - مترادف

  • جمع


  • کامل

  • thorough


    جامع


  • کاملا

  • downright


    دقیق

  • outright


    طبقه بندی شده

  • thoroughgoing


    در مقیاس کامل

  • categoric


    فاقد صلاحیت

  • categorical


    تمیز

  • exhaustive


    قطعی

  • full-scale


    مشخص

  • unqualified


    تخت


  • پر شده

  • consummate


    بیشترین

  • definite


    شاقول

  • determined


    کاهش نیافته


  • مطلق


  • ترتیب

  • maximum


    خالص

  • plumb


    رتبه

  • unmitigated


    منظم


  • مصمم

  • arrant


    خالص، ناب


  • ساده


  • شدید


  • سنگ

  • resolute


  • sheer



  • stark



antonyms - متضاد
  • cursory


    گذرا

  • half-hearted


    نیمه دل

  • off-hand


    بدون مقدمه، بداهه

  • perfunctory


    سرسری

  • unenthusiastic


    غیر مشتاق

  • halfway


    نیمه راه

  • partial


    جزئي

  • indifferent


    بي تفاوت

  • casual


    گاه به گاه

  • sketchy


    طرح دار

  • offhand


    سطحی

  • superficial


    بی علاقه

  • uninterested


    بی فکر

  • unthinking


    بی دغدغه

  • desultory


    گذراندن

  • unconcerned


    خلاصه

  • passing


    زودگذر

  • summary


    مختصر

  • fleeting


    عجولانه


  • عجله کرد

  • hasty


    سریع

  • hurried


    بی توجه


  • نشانه

  • inattentive


    مکانیکی

  • token


    فقیر

  • mechanical


    سهل انگاری

  • lackadaisical


    بی تفاوت

  • negligent


  • apathetic


  • disinterested


  • careless


لغت پیشنهادی

controversial

لغت پیشنهادی

raid

لغت پیشنهادی

atoll