beginner
beginner - مبتدی
noun - اسم
UK :
US :
کسی که به تازگی شروع به انجام یا یادگیری چیزی کرده است
شخصی که برای اولین بار شروع به انجام کاری یا یادگیری چیزی می کند
فردی که تازه یاد می گیرد چگونه یک فعالیت را انجام دهد
افراد مبتدی باید در مسیرهای راحت تر اسکی کنند.
به عنوان یک مبتدی، او به تشویق بسیار زیادی نیاز دارد.
This possibility is worth suggesting to more experienced pilots, but of course is not suitable for a beginner.
این امکان ارزش پیشنهاد به خلبانان با تجربه تر را دارد، اما، البته، برای یک مبتدی مناسب نیست.
اینها اغلب برای یک مبتدی حیاتی هستند، زیرا به وظایف مربوطه معنا می بخشند.
همه در یک زمان مبتدی بودند.
Japanese classes for beginners
کلاس های ژاپنی برای مبتدیان
They range from non-performing beginner groups to an auditioned jazz band that meets an hour before school starts.
آنها از گروههای مبتدی غیراجرای تا یک گروه جاز تستشده که یک ساعت قبل از شروع مدرسه گرد هم میآیند، متفاوت است.
The instructor will guide the beginner through each stage of the form pointing out pitfalls along the way.
مربی مبتدی را از طریق هر مرحله از فرم راهنمایی می کند و به مشکلاتی که در طول مسیر وجود دارد اشاره می کند.
باشگاه تنیس پذیرای بازیکنان مبتدی و همچنین پیشرفته تر است.
او در کلاس مبتدیان است.
Italian for beginners
ایتالیایی برای مبتدیان
این کتاب به عنوان یک راهنمای مبتدی برای اپرا تبلیغ می شود.
کلاس ها برای افراد مبتدی کاملا مناسب است.
این یک نقطه شروع خوب برای مبتدیان در محاسبات است.
این کلاس جودو فقط برای مبتدیان است.
novice
تازه کار
apprentice
شاگرد کارآموز
tyro
تیرو
neophyte
کاراموز
greenhorn
ادم تازه کار
newcomer
تازه وارد
rookie
پا حساس
tenderfoot
استخدام کنند
یادگیرنده
learner
کارآموز
newbie
نوپا
trainee
تازه کار کردن
fledgling
دانشجوی سال اول
novitiate
پانک
freshman
مشروط
punk
کلت
probationer
تابعی
colt
عزیزم
abecedarian
باکره
babe
سر
virgin
دانشجو
rook
آماتور
شاگرد
amateur
شروع کننده
pupil
آغازکردن
starter
تازه تر
initiate
گندم سیاه
newie
تبدیل
fresher
buckwheater
کهنه سرباز
کارشناس
قدرت
old-timer
زمانسنج قدیمی
boffin
بوفه
استاد
با تجربه
pro
حرفه ای
دامپزشک
vet
فوندی
fundi
معلم
تن پوش
trouper
استیجر قدیمی
old stager
استاد گذشته
دارای ذوق هنری
maestro
آس
virtuoso
جادوگر
ace
ماهر
wizard
داغ
adept
خبره
hotshot
ماون
connoisseur
ویز
maven
cognoscente
whiz
هنرمند
cognoscente
محقق
کرکرجک
خرخون
crackerjack
میستر
geek
مسلط
meister
proficient
