blab
blab - فضولی کردن
verb - فعل
UK :
US :
به کسی گفتن چیزی که باید مخفی بماند
بی احتیاطی یا زیاد صحبت کردن، اغلب به دیگران چیزی می گویید که باید مخفی نگه دارید
زیاد حرف زدن یا بدون فکر حرف زدن
باشه بهت میگم ولی بهتره حرف نزنی!
او رفت و درباره مهمانی غافلگیرکننده ارنی صحبت کرد.
اما واقعیت این است که او در مورد این رابطه فحاشی کرد.
چه اتفاقی برای زنان قبلی افتاده بود که یا به خاطر عشق و یا به خاطر پول، فحاشی می کردند؟
او حتی به دوستان نزدیک در مورد مشکلات خانوادگی فحش نمی داد.
در حالی که او در حال غرش بود، آن مرد هرگز مرا ندید و دیگر به تلفن همراهش نگفت.
کری به نماینده خود گفت، او سپس رفت و آن را به همه خبرنگاران گفت.
نیوت گینگریچ اولین عضوی از کنگره نیست که با صدای بلند در تلفن همراه سوزانده می شود.
افرادی که بر روی تلفن های ماشین خود صدایی می زنند در حالت تغییر یافته عمل می کنند.
او در مورد اسکی و این همه آشغال حرف می زد.
بهتر است چیزی در مورد آن به میکی نگویید - او در نهایت با کسی صحبت می کند.
او به مطبوعات گفت و آنها مرا تعقیب کردند تا اینکه کشور را ترک کردم.
chatter
پچ پچ
prattle
حرف زدن
babble
غرغر کردن
chat
چت کردن
jabber
جبر
prate
تمرین
صحبت
natter
ناتر
gabble
گاب
gab
گاز
فک
jaw
صحبت کردن
converse
توییتر
twitter
نوازش کردن
patter
پالاور
palaver
غلغله کردن
cackle
قایق
yak
رپ
rap
شلوغ کردن
schmooze
ناله کردن
blather
جگر
chaffer
لرزاندن
rattle
بازدید کنید
چانه
chin
شموش کردن
shmooze
کیبیتز
kibitz
دزدیدن
kibbitz
دهان
snitch
هلو
peach
