brevity
brevity - اختصار
noun - اسم
UK :
US :
کیفیت بیان چیزی در کلمات بسیار کم
کیفیت ادامه فقط برای مدت کوتاهی
فقط از چند کلمه استفاده کنید یا فقط مدت کوتاهی طول بکشد
استفاده از کلمات کم
کوتاهی همچنین می تواند به معنای زمان کوتاه باشد
از ویژگی های این سکانس ایجاز و تنوع است.
برای اختصار، ارزش استفاده از این نمادهای کوچک را دارد که یادگیری آنها آسان است.
این سخنرانی به دلیل کوتاهی آن مورد تحسین گسترده قرار گرفت.
Its brevity, awkward composition and lukewarm style of its writing stemmed from the Committee's revisions.
مختصر، ترکیب نامناسب و سبک ولرم نگارش آن از بازنگری های کمیته نشأت می گیرد.
شگفت انگیزتر از همه این است که چنین نیرویی در چنین مختصری از نثر برانگیخته می شود.
هواداران از کوتاه بودن کنسرت ناامید شدند.
بنابراین، من اطمینان دارم که خواننده کوتاهی این نظرسنجی را ببخشد.
Due to the brevity of this period a neurone can send action potentials at a rate of up to 1000 per second.
با توجه به کوتاه بودن این دوره، یک نورون می تواند پتانسیل های عمل را تا 1000 در ثانیه ارسال کند.
The tendency for earlier generations to lean so heavily on providence had been connected with the brevity and insecurity of life.
گرایش نسلهای پیشین برای تکیه شدید به مشیت با کوتاهی و ناامنی زندگی مرتبط بود.
گزارش یک شاهکار مختصر است.
چارلز دیکنز به دلیل کوتاهی خود شناخته نشده بود.
برای اختصار، فقط به دو نکته اشاره می کنم.
کوتاهی زندگی انسان
مقالات او الگوهایی از وضوح و ایجاز است.
Brevity is, in almost everything a virtue.
ایجاز تقریباً در همه چیز یک فضیلت است.
مقالات با ایجاز قابل تحسین نوشته شده است.
کوتاهی زندگی
conciseness
مختصر بودن
concision
مختصر
crispness
ترد بودن
succinctness
موجز بودن
pithiness
صمیمیت
terseness
تندی
briefness
فشردگی
compactness
کوتاهی
shortness
تفصیلی بودن
compendiousness
لختی
curtness
تیز بودن
pointedness
فشرده سازی
compression
اقتصاد
بریدگی
incisiveness
لکونیسم
laconicism
مغز
pith
حساس بودن
sententiousness
ناگهانی
abruptness
براکیولوژی
brachylogy
متراکم شدن
condensation
اقتصاد زبان
سینوپتیک
synoptic
خلاصه
laconism
آراستگی
summariness
وضوح
neatness
clarity
long-windedness
طولانی بودن باد
verbosity
پرحرفی
diffuseness
انتشار
prolixity
نزدیکی
wordiness
کلامی
rambling
سر و صدا کردن
circuity
مداری
discursiveness
گفتمانی
redundancy
افزونگی
tautology
توتولوژی
tediousness
خسته کننده بودن
verbiage
طول
verboseness
طول عمر
ماندگاری
longevity
پچ پچ
permanence
حرف زدن
chatter
غرغر کردن
prattle
ناله
babble
جبر
blather
صحبت
jabber
بلدر
غوغا کردن
blether
هیاهو
twaddle
شایعات
yabbering
وافل
gossip
پرخاشگری
babbling
چت کردن
waffle
گاب
jabbering
chat
gab