fancies

base info - اطلاعات اولیه

fancies - فانتزی

N/A - N/A

ˈfæn.si

UK :

ˈfæn.si

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fancies] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Do you fancy a drink this evening?


    آیا امروز عصر به نوشیدنی علاقه دارید؟

  • I didn't fancy swimming in that water.


    من دوست نداشتم در آن آب شنا کنم.

  • He could tell she fancied him.


    او می تواند بگوید که او او را دوست داشت.

  • That Dave really fancies himself doesn't he?


    دیو واقعاً خودش را خیال می کند، اینطور نیست؟

  • You could tell by the way they strutted around how much they fancied themselves.


    می‌توانستید از راه دور زدن آنها بفهمید که چقدر خودشان را دوست دارند.

  • Look at this photo from our teens. We really fancied ourselves didn't we?


    به این عکس از نوجوانان ما نگاه کنید. ما واقعاً خودمان را خیال کردیم، اینطور نیست؟

  • At that time he was dating a girl who really fancied herself.


    در آن زمان او با دختری قرار می گرفت که واقعاً خودش را دوست داشت.

  • Chrissie's husband really fancies himself doesn't he?


    شوهر کریسی واقعاً خودش را دوست دارد، اینطور نیست؟

  • He fancies himself as a bit of a singer.


    او خود را کمی خواننده تصور می کند.

  • Who do you fancy to win the Cup this year?


    دوست داری کی قهرمان جام امسال بشه؟

  • I fancied (that) I saw something moving in the corner.


    خیال کردم (که) چیزی را دیدم که در گوشه ای حرکت می کند.

  • This isn't the first time this has happened, I fancy.


    این اولین بار نیست که این اتفاق می افتد، من دوست دارم.

  • Fancy seeing you here!


    دوست دارم اینجا ببینمت!

  • They have eight children. Fancy that (= how surprising)!


    آنها هشت فرزند دارند. دوست دارید که (= چقدر تعجب آور است)!

  • I wanted a simple black dress nothing fancy.


    من یک لباس مشکی ساده می خواستم، هیچ چیز فانتزی.

  • The decorations were a little too fancy for my tastes.


    تزئینات برای سلیقه من کمی فانتزی بود.

  • fancy cakes


    کیک های فانتزی

  • We stayed in a fancy hotel near the Champs-Élysées.


    ما در یک هتل مجلل در نزدیکی شانزه لیزه اقامت کردیم.

  • a fancy restaurant


    یک رستوران شیک

  • But for me parachuting was no passing fancy.


    اما برای من، چتربازی اصلاً خیالی نبود.

  • Laura's taken a fancy to Japanese food.


    لورا به غذاهای ژاپنی علاقه دارد.

  • I looked in a lot of clothes shops but nothing really tickled my fancy.


    من به مغازه های لباس فروشی زیادی نگاه کردم اما هیچ چیز واقعاً نظرم را قلقلک نداد.

  • a fancy hotel


    یک هتل شیک

  • What's your fancy?


    علاقه شما چیست؟

  • When she was young she fancied herself a rebel.


    وقتی جوان بود خود را یک شورشی تصور می کرد.

  • There are two things he fancies – fast cars and thunderous music.


    او دو چیز را دوست دارد - ماشین های سریع و موسیقی رعد و برق.

synonyms - مترادف
  • activities


    فعالیت ها

  • hobbies


    سرگرمی ها

  • interests


    منافع

  • pastimes


    تفریحات

  • recreations


    احساسات

  • amusements


    هنرها

  • entertainments


    دعوت ها

  • passions


    لذت ها

  • arts


    اوقات فراغت

  • avocations


    تعقیب و گریز

  • enjoyments


    کپر

  • leisures


    حواس پرتی

  • pursuits


    انحرافات

  • capers


    تلاش انگلستان

  • distractions


    شور و شوق

  • diversions


    شادی ها

  • endeavoursUK


    خرچنگ ها

  • enthusiasms


    ورزش ها

  • frolics


    مدها

  • larks


    جشن ها

  • pleasures


    بازی ها

  • sports


    چیزها

  • fads


    کیسه ها

  • festivities


    تلاش ایالات متحده

  • games


    راکت

  • jollities


    صحنه های

  • things


  • bags


  • endeavorsUS


  • rackets


  • scenes


antonyms - متضاد
  • professions


    حرفه ها

  • jobs


    شغل ها

  • careers


    مشاغل

  • occupations


    کسب و کار

  • vocations


    صنایع دستی

  • businesses


    استخدام ها

  • crafts


    وظایف

  • employments


    معامله می کند

  • tasks


    زمینه های

  • trades


    کارکرد

  • fields


    کنسرت ها

  • functions


    معیشت

  • gigs


    موقعیت ها

  • livelihoods


    نوشته ها

  • positions


    نقش ها

  • posts


    خدمات

  • roles


    تعهدات

  • services


    قراردادها

  • undertakings


    تلاش ایالات متحده

  • contracts


    laborsUS

  • duties


    laboursUK

  • endeavorsUS


    انگلستان را تمرین می کند

  • laborsUS


    اعمال ایالات متحده

  • laboursUK


    راکت

  • obligations


    مسئولیت ها

  • practisesUK


    تخصص های ایالات متحده

  • practicesUS


    دوره

  • rackets


  • responsibilities


  • specializationsUS


  • stints


لغت پیشنهادی

Christian

لغت پیشنهادی

psychological

لغت پیشنهادی

broomstick