heating

base info - اطلاعات اولیه

heating - گرمایش

noun - اسم

/ˈhiːtɪŋ/

UK :

/ˈhiːtɪŋ/

US :

family - خانواده
heat
حرارت
heater
بخاری
heated
گرم شده است
overheat
بیش از حد گرم شود
heatedly
با حرارت
google image
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [heating] در گوگل
description - توضیح

  • سیستمی برای گرم کردن اتاق یا ساختمان


  • سیستمی که ساختمان را گرم نگه می دارد


  • فرآیند درست کردن چیزی گرم، به ویژه یک ساختمان یا تجهیزات مورد استفاده برای این کار

  • Noise lighting and heating should be carefully examined and measurements taken if problems are identified.


    سر و صدا، روشنایی و گرمایش باید به دقت بررسی شود و در صورت شناسایی مشکلات اندازه گیری شود.

  • He fired up the gas logs to supplement the background heating and they sat on the Chesterfield.


    او سیاهههای گاز را برای تکمیل گرمایش پس زمینه آتش زد و آنها در چسترفیلد نشستند.

  • She went round to Liese's instead where there was central heating.


    او به جای آن به Liese's رفت، جایی که گرمایش مرکزی وجود داشت.

  • Extra heating may also be required to offset pain discomfort or poor circulation.


    همچنین ممکن است برای جبران درد، ناراحتی یا گردش خون ضعیف به گرمای اضافی نیاز باشد.

  • Not that home heating fuels were a better option.


    نه اینکه سوخت گرمایش خانه گزینه بهتری باشد.

  • To be comfortable year round the conservatory will require some form of heating.


    برای اینکه در طول سال راحت باشد، گلخانه به نوعی گرمایش نیاز دارد.

  • Even on long journeys early trains had no corridors, lavatories, dining cars or heating.


    حتی در سفرهای طولانی، قطارهای اولیه راهرو، دستشویی، ماشین غذاخوری یا گرمایش نداشتند.

  • In the summer open windows and in the winter turn on the heating so it is warm and welcoming.


    در تابستان، پنجره ها را باز کنید و در زمستان، گرمایش را روشن کنید تا گرم و دلپذیر باشد.

  • the heating and air conditioning system


    سیستم گرمایش و تهویه مطبوع

example - مثال
  • to put/turn the heating on


    برای گذاشتن/روشن کردن گرمایش

  • Who turned the heating off?


    چه کسی گرمایش را خاموش کرد؟

  • What type of heating do you have?


    چه نوع گرمایشی دارید؟

  • underfloor heating


    گرمایش از کف

  • a solar/gas-fired heating system


    سیستم گرمایش خورشیدی/گاز

  • heating bills/costs


    قبوض/هزینه های گرمایش

  • heating oil


    روغن گرمایشی

  • Our heating goes off at eleven o'clock and comes on again at seven.


    گرمایش ساعت یازده خاموش می شود و ساعت هفت دوباره روشن می شود.

  • The heating doesn't work.


    گرمایش کار نمی کند

  • The heating's on low.


    گرمایش کم است

  • The house was very cold because the heating had broken down.


    خانه خیلی سرد بود چون گرمایش خراب شده بود.

  • They are afraid to put the heating on because it's so expensive.


    آنها می ترسند گرمایش را بگذارند زیرا بسیار گران است.

  • They have their heating turned off during the morning.


    گرمایش آنها در طول صبح خاموش است.

  • If you insulate your house properly you'll end up spending less on heating bills.


    اگر خانه خود را به درستی عایق بندی کنید، در نهایت هزینه کمتری برای قبوض گرمایشی خواهید داشت.

  • Is the heating on?


    گرمایش روشن است؟

  • heating costs/oil/efficiency


    هزینه های گرمایش / نفت / راندمان

  • He takes care of the heating and air-conditioning.


    او از گرمایش و تهویه مطبوع مراقبت می کند.

synonyms - مترادف
  • calefaction


    نامنویسی


  • پخت و پز

  • heating up


    گرم شدن

  • melting


    ذوب شدن

  • microwaving


    مایکروویو

  • reheating


    گرم کردن مجدد

  • warming


    پخت

  • warming up


    غلیان

  • baking


    کباب کردن

  • boiling


    برشته کردن

  • broiling


    سوزاندن

  • grilling


    بخار پز کردن

  • roasting


  • scalding


  • steaming


antonyms - متضاد
  • cooling


    خنک کننده

  • freezing


    انجماد

  • refrigeration


    تبرید

لغت پیشنهادی

adsorbent

لغت پیشنهادی

bestride

لغت پیشنهادی

encumber