kids

base info - اطلاعات اولیه

kids - بچه ها

N/A - N/A

kɪd

UK :

kɪd

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [kids] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He took the kids to the park while I was working.


    در حالی که من کار می کردم بچه ها را به پارک برد.

  • He was only 16, just a kid really.


    او فقط 16 سال داشت، واقعاً یک بچه بود.

  • What's up kid?


    چه خبر بچه؟

  • I went to Florida to visit my kid brother and his family.


    من برای دیدار برادر بچه ام و خانواده اش به فلوریدا رفتم.

  • You should have seen him when they arrived. He was like a kid in a candy store.


    وقتی آمدند باید او را می دیدی. او مثل یک بچه در مغازه شیرینی فروشی بود.

  • kid gloves


    دستکش بچه

  • Oh no I forgot your birthday! Hey just/only kidding!


    اوه نه، تولدت را فراموش کردم! هی، فقط/فقط شوخی کردم!

  • You won first prize? You're kidding! (= I'm really surprised.)


    شما جایزه اول را بردید؟ شوخی می کنی! (= من واقعا تعجب کردم.)

  • I'm just kidding you!


    من فقط با شما شوخی می کنم!

  • He says there's a good chance she'll come back to him but I think he's kidding himself.


    او می گوید احتمال زیادی وجود دارد که به او برگردد، اما فکر می کنم او خودش را مسخره می کند.

  • If you think he's going to buy that excuse, you're kidding yourself.


    اگر فکر می کنید که او قصد خرید این بهانه را دارد، خودتان را مسخره می کنید.

  • Don't kid yourself: no matter how hard you work they aren't going to promote you.


    خودتان را گول نزنید: هر چقدر هم که سخت کار کنید، آنها قصد ارتقای شما را ندارند.

  • I took the kids to the park.


    بچه ها را به پارک بردم.

  • He’s only 19, just a kid.


    او فقط 19 سال دارد، فقط یک بچه است.

  • You’re kidding around aren’t you?


    داری شوخی میکنی، نه؟

  • Casey’s just kidding you.


    کیسی داره شوخی میکنه

  • He thinks she’ll come back but I think he’s kidding himself.


    او فکر می کند که او برمی گردد، اما من فکر می کنم او خودش را مسخره می کند.

synonyms - مترادف
  • offspring


    فرزندان

  • progeny


    نتاج

  • children


    موضوع


  • آیندگان

  • posterity


    نوزاد

  • brood


    تخم ریزی

  • spawn


    دانه


  • جوان


  • خانواده

  • descendants


    اجداد


  • قلمه

  • progeniture


    دودمان

  • scion


    جانشینان

  • lineage


    میوه

  • successors


    پیوندک


  • وارثان

  • scions


    موجودی

  • heirs


    جوانان


  • گرفتن

  • youngsters


    آشغال

  • get


    انشعاب

  • litter


    تولید کردن

  • offshoot


    نوزادان


  • سرخ کردن

  • babies


    نسل

  • fry


    توله سگ


  • لرزان

  • pup


    جانشینی

  • quiverful


    وراثت

  • succession


  • heredity


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

heartland

لغت پیشنهادی

truer

لغت پیشنهادی

acidifying