armband

base info - اطلاعات اولیه

armband - بازوبند

noun - اسم

/ˈɑːrmbænd/

UK :

/ˈɑːmbænd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [armband] در گوگل
description - توضیح

  • نواری از موادی که به دور بازوی خود می بندید تا نشان دهد که مقام رسمی دارید یا به نشانه عزاداری


  • یکی از دو نوار پلاستیکی پر از هوا که هنگام یادگیری شنا به دور بازوهای خود می زنید.


  • تکه ای از موادی که شخص به نشانه چیزی به دور بازو می بندد، مثلاً یک مقام رسمی

  • a hollow, ring-shaped piece of plastic filled with air that people who are learning to swim wear on their arms in water to help them float


    یک قطعه پلاستیکی توخالی حلقه‌ای شکل پر از هوا که افرادی که در حال یادگیری شنا هستند آن را روی بازوهای خود در آب می‌بندند تا به شناور شدن کمک کنند.

  • He sagged inside his best grey suit and his black armband looked like a bandage.


    او در بهترین کت و شلوار خاکستری خود آویزان شد و بازوبند مشکی اش شبیه بانداژ بود.

  • The black armband strained on one sleeve.


    بازوبند مشکی روی یک آستین کشیده شده بود.

  • The guy he was referring to was walking quietly to-ward us a sergeant wearing a white helmet and bright armbands.


    مردی که او به او اشاره می کرد آرام به سمت ما می رفت، گروهبانی که کلاه ایمنی سفید و بازوبندهای روشن به سر داشت.

  • Can teachers wear political buttons, badges, or armbands to class?


    آیا معلمان می توانند در کلاس از دکمه های سیاسی، نشان یا بازوبند استفاده کنند؟

  • Not according to a Texas case where officials prohibited armbands because they expected those who opposed the armbands to cause disruption.


    نه بر اساس یک مورد تگزاس که در آن مقامات بازوبند را ممنوع کردند زیرا انتظار داشتند کسانی که با بازوبند مخالف بودند باعث اختلال شوند.

  • Although they knew about the policy several students wore armbands to school refused to remove them and were suspended.


    با وجود اینکه آنها از این سیاست اطلاع داشتند، چندین دانش آموز به مدرسه بازوبند بستند، از برداشتن آن خودداری کردند و به حالت تعلیق درآمدند.

example - مثال
  • The stewards all wore armbands.


    مهمانداران همگی بازوبند بسته بودند.

  • Many people at the funeral service were wearing black armbands.


    بسیاری از مردم در مراسم تشییع جنازه بازوبند مشکی بسته بودند.

  • All the stewards at the racetrack were wearing armbands.


    همه مهمانداران در پیست مسابقه بازوبند بسته بودند.

  • black armbands for a funeral


    بازوبند مشکی برای مراسم خاکسپاری

synonyms - مترادف
  • bracelet


    دستبند


  • باند

  • armlet


    بازو

  • bangle


    النگو

  • wristlet


    مچ دست

  • circlet


    حلقه

  • ornament


    زینت

  • trinket


    ریزه کاری

  • anklet


    پابند

  • wrist jewelry


    جواهرات مچ دست


  • زنجیر

  • necklace


    گردن بند

  • necklet


    گردنبند

  • choker


    خفه کننده

  • collar


    یقه

  • lavaliere


    lavaliere

  • pendant


    آویز

  • lavalliere


    lavalliere

  • pendent


    معلق

  • charm


    افسون


  • هدر

  • fritter


    سرخ کن

  • tinsel


    قلوه سنگ

  • droop


    افتادن

  • knickknack


    خوش دستی

  • kara


    کارا

  • roam


    پرسه زدن

  • slave bangle


    النگو برده

  • bauble


    بابل

  • amulet


    طلسم

  • bijou


    بیژو

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

protocol

لغت پیشنهادی

blackmailed

لغت پیشنهادی

laughing