handicaps
handicaps - معلولیت ها
N/A - N/A
UK :
US :
an illness injury or condition that makes it difficult for someone to do some things that other people do and that is usually permanent or lasts for a long time. This word is now considered offensive by many people who prefer the word disability.
بیماری، جراحت یا وضعیتی که انجام برخی از کارهایی که دیگران انجام میدهند را برای کسی دشوار میکند و معمولاً دائمی است یا برای مدت طولانی ادامه مییابد. این کلمه در حال حاضر توسط بسیاری از مردم که کلمه ناتوانی را ترجیح می دهند توهین آمیز تلقی می شود.
چیزی که انجام کاری را برای شما دشوار می کند
a disadvantage given to a person taking part in a game or competition in order to reduce their chances of winning, or a sports event in which such disadvantages are given
ضرری که به شخصی که در یک بازی یا مسابقه شرکت می کند به منظور کاهش شانس برنده شدن، یا یک رویداد ورزشی که در آن چنین مضراتی وجود دارد، داده می شود.
انجام کاری را دشوارتر کند
a physical or mental condition that makes ordinary activities more difficult than they are for other people
یک وضعیت جسمی یا روانی که فعالیت های معمولی را برای افراد دیگر دشوارتر می کند
چیزی که باعث مشکلات غیرعادی می شود
(in a sports competition) a disadvantage given to a strong competitor in order to give weaker competitors a better chance of winning
(در یک مسابقه ورزشی) نقطه ضعفی که به یک رقیب قوی داده می شود تا به رقبای ضعیف شانس بیشتری برای برنده شدن بدهد.
سخت کردن چیزی غیرعادی
من متوجه شدم که نداشتن ماشین در تعطیلات یک معلولیت است.
معلولیت به افراد با توانایی های مختلف شانس مساوی برای برنده شدن می دهد.
نقص گلف فعلی من 9 است.
تلاشهای امدادی به دلیل دریای مواج و بادهای طوفانی ناتوان شده است.
از دست دادن شنوایی او یک نقص شدید بود.
عدم آگاهی آنها از برنامه نویسی رایانه برای آنها مشکل چندانی نبود.
نقص گلف
تلاش های امداد و نجات به دلیل آب و هوای بد ناتوان شده است.
hinders
مانع می شود
hampers
مهار می کند
impedes
تحمیل می کند
inhibits
ترامل ها
obstructs
گرفتگی عضلات
encumbers
محدود کردن
trammels
چک ها
cramps
محدود می کند
curbs
بند
checks
استیمی ها
restricts
غل و زنجیر
fetters
هوبلز
stymies
همسترینگ
shackles
بلوک ها
hobbles
گرفتگی
hamstrings
عقب افتاده ها
blocks
مانکن ها
clogs
دستبند
retards
شرمنده می کند
manacles
محدودیت ها
handcuffs
فلج می کند
constrains
افسارها
embarrasses
بورکز
limits
بارها
cripples
معایب
bridles
آسیب می رساند
curtails
borks
burdens
disadvantages
impairs
benefits
فواید
advantages
مزایای
assets
دارایی های
privileges
امتیازات
perks
امکانات رفاهی
amenities
شایستگی ها
merits
مسافت پیموده شده
mileages
حق بیمه
premiums
بالا
upsides
هدایا
gifts
انعام
gratuities
پاداش ها
rewards
خواص
virtues
پول های بادآورده
windfalls
مزایای حاشیه ای
bonuses
دستاوردها
fringe benefits
نعمت غیر مترقبه
gains
زیاده خواهی ها
godsends
ملزومات
indulgences
مثبت ها
perquisites
جوایز
pluses
سود
prizes
ارزش
profits
ایالات متحده را حمایت می کند
به لطف انگلستان
favorsUS
نقاط قوت
favoursUK
تله
strengths
استفاده می کند
strong points
trappings
uses
