disapproval
disapproval - رد
noun - اسم
UK :
US :
نگرشی که به شما نشان میدهد فکر میکنید کسی یا رفتار، ایدهها و غیره او بد یا مناسب نیستند
احساس داشتن نظر منفی نسبت به کسی یا چیزی
بیان یا احساس اینکه کاری انجام شده یا گفته شده اشتباه است
To my childish imagination it seemed as if she was still alive to what was happening and was showing her disapproval.
در تخیل کودکانه من به نظر می رسید که او هنوز در مورد آنچه اتفاق می افتد زنده است و مخالفت خود را نشان می دهد.
او با نارضایتی آشکار به لباس های ما نگاه کرد.
اما با این حال، زیر جملات عدم تایید، لذت و غرور را در چشمانش می خواندم.
Additionally, workers became even more open about expressing their approval or disapproval about proposed changes.
علاوه بر این، کارگران در مورد ابراز موافقت یا عدم تایید خود در مورد تغییرات پیشنهادی بازتر شدند.
پیتر مصمم بود با وجود مخالفت والدینش به مدرسه هنر برود.
یا به این دلیل است که من به نوعی با آنها موافق نیستم؟
to show/express disapproval
برای نشان دادن/ابراز مخالفت
عدم تایید روش های او
سرش را به نشانه عدم تایید تکان داد.
با نارضایتی به لباسم نگاه کرد.
آگاتا این را به عنوان نشانه ای از عدم تایید تلقی کرد.
دکتر علی بوی بسیار نارضایتی داد.
زمزمه های اولیه عدم تایید به سرعت خاموش شد.
حتی در این فاصله هم می توانست مخالفت او را حس کند.
هارولد با نارضایتی به گوشواره پسر اشاره کرد.
چهرهاش نشاندهنده مخالفت او بود.
لبش به نشانه ی نارضایتی حلقه شد.
بیش از یک نشانه ی عدم تایید در صدای پسر بود.
با دیدن نارضایتی از چهره دکتر، سیگارم را خاموش کردم.
چندین کشور مخالفت شدید خود را با این قانون ابراز کرده اند.
او با مخالفت با این تصور سرسخت بود.
میزان مخالفت رئیس جمهور به 55 درصد رسیده است.
The decision met with widespread public disapproval.
این تصمیم با مخالفت گسترده مردم مواجه شد.
آخرین نظرسنجی حاکی از آن است که او 47 درصد موافق و 49 درصد مخالف است.
دانشجویان با خودداری از حضور در سخنرانی ها مخالفت خود را نشان می دهند.
صدای نارضایتی از سوی جمعیت وجود داشت.
به نشانه مخالفت او از رفتن به عروسی خودداری کرد.
مخالفت او با رفتار والاس
parental disapproval of smoking
مخالفت والدین با سیگار کشیدن
معترضان به خیابان ها ریختند تا مخالفت خود را اعلام کنند.
در چهره پدر و مادرم مخالفت شدیدی دیده می شد.
اگرچه آنها چیزی نگفتند، اما او می توانست مخالفت آنها را با پیشنهاد او احساس کند.
در صدای معلم نت اعتراضی بود.
پسر نارضایتی مادرش را احساس کرد.
با مخالفت شدید پدرش تصمیم گرفت با او ازدواج کند.
انتقاد
censure
اعتراض
objection
محکومیت
condemnation
سرزنش
reproach
بی حوصلگی
demurral
محکوم کردن
denunciation
استثنا
rebuke
rebuke
عدم تایید
disapprobation
توبیخ
reproof
سرزنش کردن
تظاهرات
remonstration
دوست نداشتن
dislike
نارضایتی
displeasure
مخالفت
dissent
تحقیر
disparagement
سخت گیری
stricture
اختلاف نظر
dissatisfaction
ظلم
disagreement
نارضایتی انگلستان
opprobrium
اودیوم
disfavourUK
منسوخ شدن
odium
نارضایتی آمریکا
deprecation
بی احترامی
disfavorUS
تنزیل
disesteem
animadversion
discountenance
بیزاری
animadversion
تحریم کردن
discontent
distaste
boycott
تصویب
approbation
موافقت رسمی
favorUS
طرفدار ایالات متحده
favourUK
favourUK
توافق
commendation
ستایش
compliment
تعریف و تمجید
endorsement
تایید
happiness
شادی
لذت
praise
تحریم
رضایت
تحسین
acclaim
اجازه
admiration
توجه
احترام
به رسمیت شناختن
acclamation
تشویق و تمجید
esteem
قدردانی
consent
برکت
موافقت
پذیرش - پذیرفته شدن
applause
حمایت کردن
appreciation
blessing
laudation
assent
kudos
acceptance
adulation
