disapproval

base info - اطلاعات اولیه

disapproval - رد

noun - اسم

/ˌdɪsəˈpruːvl/

UK :

/ˌdɪsəˈpruːvl/

US :

family - خانواده
approval
تصویب
approving
تایید کردن
disapproving
عدم تایید
approved
تایید شده
approve
تایید
disapprove
رد کردن
approvingly
با تایید
disapprovingly
با مخالفت
google image
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [disapproval] در گوگل
description - توضیح
  • an attitude that shows you think that someone or their behaviour, ideas etc are bad or not suitable


    نگرشی که به شما نشان می‌دهد فکر می‌کنید کسی یا رفتار، ایده‌ها و غیره او بد یا مناسب نیستند


  • احساس داشتن نظر منفی نسبت به کسی یا چیزی


  • بیان یا احساس اینکه کاری انجام شده یا گفته شده اشتباه است

  • To my childish imagination it seemed as if she was still alive to what was happening and was showing her disapproval.


    در تخیل کودکانه من به نظر می رسید که او هنوز در مورد آنچه اتفاق می افتد زنده است و مخالفت خود را نشان می دهد.

  • She looked at our clothes with obvious disapproval.


    او با نارضایتی آشکار به لباس های ما نگاه کرد.

  • But still underneath the words of disapproval, I read the pleasure and the pride in his eyes.


    اما با این حال، زیر جملات عدم تایید، لذت و غرور را در چشمانش می خواندم.

  • Additionally, workers became even more open about expressing their approval or disapproval about proposed changes.


    علاوه بر این، کارگران در مورد ابراز موافقت یا عدم تایید خود در مورد تغییرات پیشنهادی بازتر شدند.

  • Peter was determined to go to art school despite his parents' disapproval.


    پیتر مصمم بود با وجود مخالفت والدینش به مدرسه هنر برود.

  • Or is it because in a way I share their disapproval?


    یا به این دلیل است که من به نوعی با آنها موافق نیستم؟

example - مثال
  • to show/express disapproval


    برای نشان دادن/ابراز مخالفت

  • disapproval of his methods


    عدم تایید روش های او

  • He shook his head in disapproval.


    سرش را به نشانه عدم تایید تکان داد.

  • She looked at my clothes with disapproval.


    با نارضایتی به لباسم نگاه کرد.

  • Agatha took this as a sign of disapproval.


    آگاتا این را به عنوان نشانه ای از عدم تایید تلقی کرد.

  • Dr Ali gave a great sniff of disapproval.


    دکتر علی بوی بسیار نارضایتی داد.

  • Early murmurs of disapproval were quickly silenced.


    زمزمه های اولیه عدم تایید به سرعت خاموش شد.


  • حتی در این فاصله هم می توانست مخالفت او را حس کند.

  • Harold noted the boy's earring with disapproval.


    هارولد با نارضایتی به گوشواره پسر اشاره کرد.

  • Her face registered her disapproval.


    چهره‌اش نشان‌دهنده مخالفت او بود.

  • Her lip curled in disapproval.


    لبش به نشانه ی نارضایتی حلقه شد.

  • More than a hint of disapproval was in the boy's voice.


    بیش از یک نشانه ی عدم تایید در صدای پسر بود.

  • Seeing the look of disapproval on the doctor's face I put out my cigarette.


    با دیدن نارضایتی از چهره دکتر، سیگارم را خاموش کردم.

  • Several countries have expressed their strong disapproval of the law.


    چندین کشور مخالفت شدید خود را با این قانون ابراز کرده اند.

  • She was stiff with disapproval at the notion.


    او با مخالفت با این تصور سرسخت بود.

  • The President's disapproval rating has hit 55%.


    میزان مخالفت رئیس جمهور به 55 درصد رسیده است.

  • The decision met with widespread public disapproval.


    این تصمیم با مخالفت گسترده مردم مواجه شد.

  • The latest poll has him at 47% approval and 49% disapproval.


    آخرین نظرسنجی حاکی از آن است که او 47 درصد موافق و 49 درصد مخالف است.

  • The students are showing their disapproval by refusing to attend lectures.


    دانشجویان با خودداری از حضور در سخنرانی ها مخالفت خود را نشان می دهند.

  • There was a chorus of disapproval from the crowd.


    صدای نارضایتی از سوی جمعیت وجود داشت.

  • To mark his disapproval he refused to go to the wedding.


    به نشانه مخالفت او از رفتن به عروسی خودداری کرد.

  • his disapproval of Wallace's conduct


    مخالفت او با رفتار والاس

  • parental disapproval of smoking


    مخالفت والدین با سیگار کشیدن

  • Protesters took to the streets to express their disapproval.


    معترضان به خیابان ها ریختند تا مخالفت خود را اعلام کنند.

  • There was a look of strong disapproval on my parents' faces.


    در چهره پدر و مادرم مخالفت شدیدی دیده می شد.

  • Although they said nothing she could sense their disapproval of her suggestion.


    اگرچه آنها چیزی نگفتند، اما او می توانست مخالفت آنها را با پیشنهاد او احساس کند.

  • There was a note of disapproval in the teacher's voice.


    در صدای معلم نت اعتراضی بود.

  • The boy sensed his mother’s disapproval.


    پسر نارضایتی مادرش را احساس کرد.

  • He decided to marry her to the great disapproval of his father.


    با مخالفت شدید پدرش تصمیم گرفت با او ازدواج کند.

synonyms - مترادف

  • انتقاد

  • censure


    اعتراض

  • objection


    محکومیت

  • condemnation


    سرزنش

  • reproach


    بی حوصلگی

  • demurral


    محکوم کردن

  • denunciation


    استثنا


  • rebuke

  • rebuke


    عدم تایید

  • disapprobation


    توبیخ

  • reproof


    سرزنش کردن


  • تظاهرات

  • remonstration


    دوست نداشتن

  • dislike


    نارضایتی

  • displeasure


    مخالفت

  • dissent


    تحقیر

  • disparagement


    سخت گیری

  • stricture


    اختلاف نظر

  • dissatisfaction


    ظلم

  • disagreement


    نارضایتی انگلستان

  • opprobrium


    اودیوم

  • disfavourUK


    منسوخ شدن

  • odium


    نارضایتی آمریکا

  • deprecation


    بی احترامی

  • disfavorUS


    تنزیل

  • disesteem


    animadversion

  • discountenance


    بیزاری

  • animadversion


    تحریم کردن

  • discontent


  • distaste


  • boycott


antonyms - متضاد

  • تصویب

  • approbation


    موافقت رسمی

  • favorUS


    طرفدار ایالات متحده

  • favourUK


    favourUK


  • توافق

  • commendation


    ستایش

  • compliment


    تعریف و تمجید

  • endorsement


    تایید

  • happiness


    شادی


  • لذت

  • praise


    تحریم


  • رضایت


  • تحسین

  • acclaim


    اجازه

  • admiration


    توجه


  • احترام


  • به رسمیت شناختن

  • acclamation


    تشویق و تمجید

  • esteem


    قدردانی

  • consent


    برکت


  • موافقت


  • پذیرش - پذیرفته شدن

  • applause


    حمایت کردن

  • appreciation


  • blessing


  • laudation


  • assent


  • kudos


  • acceptance


  • adulation



لغت پیشنهادی

authenticating

لغت پیشنهادی

boomeranging

لغت پیشنهادی

intrepid