lumber

base info - اطلاعات اولیه

lumber - چوب

noun - اسم

/ˈlʌmbər/

UK :

/ˈlʌmbə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lumber] در گوگل
description - توضیح
  • to move in a slow awkward way


    برای حرکت در راه ناهنجار آهسته


  • دادن شغل یا مسئولیتی به کسی که نمی خواهد


  • برای قطع درختان در یک منطقه بزرگ و آماده سازی آنها برای فروش

  • pieces of wood used for building that have been cut to specific lengths and widths


    قطعات چوبی که برای ساختمان استفاده می شود و به طول و عرض معین بریده شده اند

  • large objects that are no longer useful or wanted


    اشیای بزرگی که دیگر مفید یا مورد نیاز نیستند

  • wood that has been prepared for sale


    چوبی که برای فروش آماده شده است

  • to move slowly and awkwardly


    آهسته و نامناسب حرکت کند

  • wood that has been prepared for building


    چوبی که برای ساخت و ساز آماده شده است

  • wood that has been cut into various lengths for building


    چوبی که برای ساختن به طول های مختلف بریده شده است

  • to move in a slow awkward, and heavy way


    حرکت در مسیری آهسته، ناهنجار و سنگین

  • →  timber


    → چوب

  • We chat about the lumbering, and the latest antics at Mount Blue in my neck of the woods.


    ما در مورد چوب‌کاری و آخرین چیزهای مضحک در Mount Blue، در گردنه من از جنگل، صحبت می‌کنیم.

  • With that he stood and slowly lumbered his way down the patch.


    با آن، ایستاد و به آرامی راهش را به سمت پایین تکه تکه کرد.

  • The Red Flag taxi lumbered off into the night.


    تاکسی پرچم سرخ تا شب خاموش شد.

  • She lumbered out of bed reached for the too recently removed dressing-gown and took herself off to her bathroom.


    از رختخواب بیرون آمد، دستش را به رختخوابی که به تازگی درآورده بود برد و خود را به حمام برد.

  • Two Hearthwares, huge in their armour, lumbered over to join in the fray.


    دو هورثور، زره‌های بزرگشان، برای پیوستن به درگیری‌ها چوب‌بندی کردند.

  • Djindjic told a rally at Republic Square that Milosevic was trying to lumber the police with responsibility for failed government policy.


    جینجیچ در یک تظاهرات در میدان جمهوری گفت که میلوسویچ در تلاش است پلیس را مسئول سیاست شکست خورده دولت کند.

  • Instead of proceeding at his normal brisk trot, he lumbered up the step-ladder and heaved himself ponderously inside the machine's cabin.


    به جای اینکه با سرعت معمولی خود پیش برود، از نردبان بالا رفت و خود را به شدت داخل کابین ماشین فرو برد.

  • I was lumbered with one hairstyle and that's the way it would stay.


    من با یک مدل مو گیر کردم و همینطور ماندگار شد.

example - مثال
  • a lumber mill


    یک کارخانه چوب

  • a lumber room (= for storing lumber in)


    اتاق الوار (= برای نگهداری الوار در)

  • In the distance we could see a herd of elephants lumbering across the plain.


    در دوردست، می‌توانستیم گله‌ای از فیل‌ها را ببینیم که در سراسر دشت چوب‌برداری می‌کنند.

  • A noisy, old pickup truck lumbered past.


    یک وانت قدیمی و پر سر و صدا از کنارش گذشت.

synonyms - مترادف

  • چوب

  • timber


    تخته ها

  • planks


    سیاهههای مربوط

  • logs


    تخته کردن

  • boards


    چوب سخت

  • planking


    هیزم

  • hardwood


    ورود به سیستم

  • firewood


    افروختن

  • log


    محصولات چوبی

  • kindling


  • wood products


antonyms - متضاد
  • disburden


    تخلیه کردن

  • discharge


    تخلیه

  • disencumber


    جدا کردن

  • unburden


    باز کردن بار

  • unlade


    خالی کردن

  • unload


    کمک

  • aid


    کمک کند


  • تبرئه کردن

  • exonerate


    مسکن


  • برداشتن

  • relieve


    سبک کردن


  • باز کردن بسته بندی

  • lighten


    خلاص شدن از شر

  • unpack


    خارج از بار

  • rid


    رایگان

  • off-load


    تخفیف دادن


  • واگذار کردن

  • alleviate


    سهولت

  • divest


    آزاد کردن


  • روشن

  • liberate


    زباله

  • disengage


    ناامید کردن


  • جتیسون

  • offload


    خالی

  • dump


    پاک کردن

  • discommode


    فله شکستن

  • jettison


  • void


  • disgorge



  • break bulk


لغت پیشنهادی

steadfast

لغت پیشنهادی

pickling

لغت پیشنهادی

references