impenetrable

base info - اطلاعات اولیه

impenetrable - غیر قابل نفوذ

adjective - صفت

/ɪmˈpenɪtrəbl/

UK :

/ɪmˈpenɪtrəbl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [impenetrable] در گوگل
description - توضیح

  • عبور، دیدن یا ورود به آن غیرممکن است


  • درک بسیار دشوار یا غیرممکن است


  • دیدن یا عبور از آن غیرممکن است


  • غیر ممکن برای درک


  • ورود یا عبور غیرممکن است

  • If language is described as impenetrable, it is impossible to understand


    اگر زبان غیر قابل نفوذ توصیف شود، درک آن غیرممکن است

  • an impenetrable 25-page memo


    یک یادداشت غیرقابل نفوذ 25 صفحه ای

  • What she once considered oppressive about Joseph, his cold style and impenetrable attitude now earned her respect.


    چیزی که او زمانی در مورد یوسف ظلم می کرد، سبک سرد و نگرش غیرقابل نفوذ او، اکنون احترام او را به خود جلب کرده است.

  • As she rounded the final corner the trees were in front of her a dark and impenetrable barrier hiding the house completely.


    همانطور که او گوشه آخر را گرد می کرد، درختان در مقابل او قرار داشتند، مانعی تاریک و غیرقابل نفوذ خانه را به طور کامل پنهان کرده بود.

  • Granted, the casual observer may dismiss this as impenetrable blarney.


    مسلماً، ناظر گاه به گاه ممکن است این موضوع را به‌عنوان یک اشتباه غیرقابل نفوذ رد کند.

  • An impenetrable fog halted traffic.


    مه غیر قابل نفوذ ترافیک را متوقف کرد.

  • Their bushes form an impenetrable hedge.


    بوته های آنها یک پرچین غیر قابل نفوذ را تشکیل می دهند.

  • Which was further away from the real but impenetrable humanity of these black men and women?


    کدامیک از انسانیت واقعی اما غیر قابل نفوذ این مردان و زنان سیاه پوست دورتر بود؟

  • He would make the Britches impenetrable, tackle the dead trees and plant saplings.


    او بریچ ها را غیر قابل نفوذ می کرد، درختان مرده را می زد و نهال می کاشت.

  • We followed their tracks down into the swamp where a recent clearcut had left impenetrable thickets of young fir.


    ما مسیر آنها را به سمت باتلاق دنبال کردیم، جایی که یک بریدگی اخیر انبوه های غیرقابل نفوذی از صنوبر جوان را به جا گذاشته بود.

  • Feminist organizations and the media appeared almost impenetrable to us.


    سازمان ها و رسانه های فمینیستی برای ما تقریبا غیرقابل نفوذ به نظر می رسیدند.

example - مثال
  • an impenetrable jungle


    یک جنگل غیر قابل نفوذ

  • impenetrable darkness


    تاریکی غیر قابل نفوذ

  • an impenetrable mystery


    یک راز غیر قابل نفوذ

  • Her expression was impenetrable.


    قیافه اش غیر قابل نفوذ بود.

  • Their jargon is impenetrable to an outsider.


    اصطلاحات آنها برای یک خارجی غیر قابل نفوذ است.

  • I find his style somewhat impenetrable.


    به نظر من سبک او تا حدودی غیرقابل نفوذ است.

  • The language of this document would be impenetrable to anyone except a specialist.


    زبان این سند برای کسی غیر از یک متخصص غیر قابل نفوذ خواهد بود.

  • The camerawork is beautiful but the plot is impenetrable.


    فیلمبرداری زیباست اما طرح غیرقابل نفوذ است.

  • Outside the fog was thick and impenetrable.


    بیرون مه غلیظ و غیر قابل نفوذ بود.

  • an impenetrable barrier


    یک سد غیر قابل نفوذ

  • Some of the lyrics on their latest album are completely impenetrable.


    برخی از اشعار آخرین آلبوم آنها کاملا غیر قابل نفوذ است.

  • Too many scholarly books are written in an impenetrable jargon.


    بسیاری از کتاب های علمی با اصطلاحات غیرقابل نفوذ نوشته شده اند.

synonyms - مترادف
  • impermeable


    غیر قابل نفوذ

  • impervious


    رسوخ ناپذیر

  • impregnable


    صعب العبور

  • impassable


    مصون از تعرض

  • inviolable


    غیر ممکن

  • unpierceable


    تسلیم ناپذیر

  • impassible


    نابود نشدنی

  • unyielding


    نشکن، شکست ناپذیر

  • indestructible


    غیر قابل سوراخ شدن

  • unbreakable


    ضد سوراخ شدن

  • unpiercable


    آسیب ناپذیر

  • puncture-proof


  • imperviable


  • invulnerable


antonyms - متضاد
  • permeable


    نفوذ پذیر

  • penetrable


    قابل نفوذ

  • passable


    قابل عبور

  • negotiable


    قابل مذاکره

  • pervious


    گذشته

  • accessible


    در دسترس

  • enterable


    قابل ورود

  • pierceable


    قابل سوراخ شدن


  • آسیب پذیر

  • comprehensible


    قابل درک

  • porous


    متخلخل


  • نرم


  • لاغر

  • absorbent


    جاذب

  • absorptive


    جذب کننده

  • spongy


    اسفنجی

  • semipermeable


    نیمه تراوا


  • باز کن

  • uninsulated


    بدون عایق

  • traveledUS


    به ایالات متحده سفر کرد

  • travelledUK


    سفر کرد انگلستان

  • knowable


    قابل دانستن

لغت پیشنهادی

briefly

لغت پیشنهادی

da

لغت پیشنهادی

blandish