assimilation
assimilation - ادغام
noun - اسم
UK :
US :
فرآیند درک و استفاده از ایده های جدید
فرآیند تبدیل شدن به بخشی پذیرفته شده از یک کشور یا گروه
فرآیند تبدیل شدن به بخشی یا تبدیل شدن شخصی به یک گروه، کشور، جامعه و غیره.
فرآیند جذب غذا در بافت یک موجود زنده
این واقعیت که صدای گفتار تحت تأثیر صدایی است که قبل یا بعد از آن می آید
فرآیند شبیه شدن به دیگران با پذیرش و استفاده از آداب و رسوم و فرهنگ آنها
Piaget identifies two fundamental aspects or modes of adaptation: accommodation and assimilation.
پیاژه دو جنبه یا حالت اساسی سازگاری را شناسایی می کند: تطبیق و جذب.
A terrestrial plant will always be stunted in growth and assimilation and can never be a match for a true aquatic plant.
یک گیاه زمینی همیشه در رشد و جذب متوقف می شود و هرگز نمی تواند با یک گیاه آبزی واقعی برابری کند.
Sometimes the difference caused by assimilation is very noticeable, and sometimes it is very slight.
گاهی تفاوت ناشی از همسان سازی بسیار محسوس و گاهی بسیار ناچیز است.
هنگامی که این کار انجام می شود، جذب محرک ادامه می یابد و در لحظه به تعادل می رسد.
بخش زیادی از این، در انتظار جذب، هرگز قابل پذیرش نیست.
واضح است که همه اقدامات منجر به همسان سازی و سازگاری نمی شود.
Many of those responsible saw their task as one of assimilation - to bring northern folk into southern-based cultures and modern ways.
بسیاری از مسئولین وظیفه خود را همانند سازی می دانستند - آوردن مردم شمالی به فرهنگ های جنوبی و روش های مدرن.
واضح است که در این روند بزرگ جذب اشتباهی رخ داده است.
جذب سریع ایده های جدید
جذب او در جامعه
جذب آلمانی های قومی در ایالات متحده با دو جنگ جهانی تسریع شد.
جذب ضعیف ویتامین ها و مواد مغذی می تواند باعث مشکلات سلامتی شود.
جذب مهاجران در فرهنگ آمریکایی یکی از ویژگی های ثابت تاریخ ایالات متحده بوده است.
acclimatisationUK
سازگاری انگلستان
acclimatizationUS
سازگاری ایالات متحده
adaptation
انطباق
familiarisationUK
آشنایی انگلستان
familiarizationUS
آشنایی ایالات متحده
تنظیم
accommodation
محل اقامت
acculturation
فرهنگ پذیری
integration
ادغام
گرایش
conformity
مطابقت
settling in
اقامت در
acclimation
سازگاری
naturalizationUS
تابعیت ایالات متحده
habituation
عادت کردن
naturalisationUK
تابعیت انگلستان
inurement
تامین
conformation
ساختار
adaption
هماهنگی
attunement
چاشنی
seasoning
شرطی سازی
conditioning
سخت شدن
hardening
اهلی شدن
domestication
حل کردن
settling down
فرزندخواندگی
adoption
متناسب شدن
fitting in
تضعیف
assuefaction
سیر تکاملی
نفوذ کردن
breaking in
جهش
mutation
boredom
بی حوصلگی
distraction
حواس پرتی
rejection
طرد شدن