barracks

base info - اطلاعات اولیه

barracks - پادگان

noun - اسم

/ˈbærəks/

UK :

/ˈbærəks/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [barracks] در گوگل
description - توضیح
  • a building or group of buildings in which soldiers live


    ساختمان یا گروهی از ساختمانهایی که سربازان در آن زندگی می کنند

  • a building or group of buildings where soldiers live


    ساختمان یا گروهی از ساختمان‌ها که سربازان در آن زندگی می‌کنند

  • Climbing the hill together. we stopped for a moment to look at the army barracks on the edge of town.


    با هم از تپه بالا میرویم. لحظه ای ایستادیم تا به پادگان ارتش در حاشیه شهر نگاه کنیم.

  • Then another car this time stopping so occupants could stare at the U. S. Air Force barracks.


    سپس ماشین دیگری، این بار توقف کرد تا سرنشینان بتوانند به پادگان نیروی هوایی ایالات متحده خیره شوند.

  • Western diplomats said army chief General Melvin Khanga permitted his chaplain to read the letter in barracks.


    دیپلمات های غربی گفتند که ژنرال ملوین خانگا، فرمانده ارتش، به کشیش خود اجازه داد تا نامه را در پادگان بخواند.

  • With these exceptions, troops lived in barracks, and certainly the officers were rarely posted to their home territories.


    به استثنای این موارد، نیروها در پادگان ها زندگی می کردند و مطمئناً افسران به ندرت به مناطق اصلی خود اعزام می شدند.

  • New barracks are rising where dilapidated Navy quarters had been.


    پادگان های جدید در جایی که محله های مخروبه نیروی دریایی بود در حال افزایش است.

  • He ordered two barracks torn down and a fountain constructed on the cement base of a latrine.


    او دستور داد دو پادگان خراب شود و یک فواره بر روی پایه سیمانی یک مستراح ساخته شود.

example - مثال
  • an army barracks


    یک پادگان ارتش

  • The troops were ordered back to barracks.


    به نیروها دستور داده شد که به پادگان برگردند.

  • The soldiers are searched before they are allowed to leave barracks.


    سربازان قبل از خروج از پادگان مورد بازرسی قرار می گیرند.

  • Troops are being withdrawn to barracks to avoid further clashes.


    نیروها برای جلوگیری از درگیری بیشتر به پادگان ها بازگردانده می شوند.

  • The barracks was/were surrounded by a high wall.


    پادگان با دیوار بلندی احاطه شده بود.

  • The 15 tents were normally used as barracks for Marines.


    از 15 چادر معمولاً به عنوان پادگان تفنگداران دریایی استفاده می شد.

synonyms - مترادف

  • اردوگاه

  • garrison


    پادگان

  • quarters


    چهارم

  • billet


    شمش

  • cantonment


    کانتون

  • encampment


    کاسرن

  • casern


    انبار

  • depot


    دژ

  • fort


    کوارتل

  • cuartel


    نگهبانی

  • guardhouse


    بیواک

  • bivouac


    خوابگاه

  • dormitory


    محفظه

  • enclosure


    مرکز فرماندهی


  • کلبه

  • hut


    پیش ساخته

  • prefab


    ایستگاه


  • چادر


  • جعبه خرچنگ

  • lobster box


    ناوچه سنگی

  • stone frigate


    کلبه کوونست

  • Quonset hut


    پایه


  • پست


  • سایت


  • کمپینگ

  • campsite


    چادرها

  • hutment


    لاگر

  • campground


    پست فرماندهی

  • tents


  • laager



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

matthew

لغت پیشنهادی

cereals

لغت پیشنهادی

edge