bedlam
bedlam - تختخواب
noun - اسم
UK :
US :
وضعیتی که در آن سروصدا و سردرگمی زیادی وجود دارد
یک وضعیت پر سر و صدا بدون نظم
بی نظمی و سردرگمی کامل
همه اینها در زیر سایهبانی از گوگرد و نوری از صداها، مانند سردرگمی آشفته.
The taut dialogue raises a squirming smorgasbord of questions about the potential for bedlam when our profound individual differences are ignored.
گفتوگوی فشرده، وقتی تفاوتهای عمیق فردی ما نادیده گرفته میشود، پرسشهایی را در مورد پتانسیل بدلم ایجاد میکند.
و او یک بار دیگر به چراغ اسطوره خود رفت.
هر زمان که خانم سیمپسون بیش از یک دقیقه آنجا را ترک میکرد، کلاس درس به شدت فرو میرفت.
آن بی گناهی حالت طبیعی نبود، بلدم بود.
In the bedlam of yelling and barking he danced from one foot to the other in a brief breathless panic.
در بستری از فریاد و پارس، او در وحشتی کوتاه از یک پا به پای دیگر می رقصید.
دور تا دورم چراغ خواب ادامه داشت اما من به درون نگاه می کردم.
چراغ تخت به هیچ وجه باکسر سالیوان را متلاطم نکرد.
صبح روز عروسی در خانه ما بدلم بود.
پس از تعلیق بازی، در استادیوم فوتبال بیصدا بود.
در زیر نور فریاد، جیغ و دویدن مردم، عده ای به سمت صحنه دویدند.
گیجی
pandemonium
هیاهو
chaos
آشوب
commotion
furoreUK
furoreUK
کله پاچه
hubbub
آشفتگی
turmoil
غوغا
uproar
ضرب وشتم
tumult
هرج و مرج
mayhem
clamourUK
anarchy
بی نظمی
clamourUK
تند تند
disarray
سر و صدا
دمپوس
hurly-burly
نا آرام
هولابالو
ruckus
بی قانونی
rumpus
شورش
unrest
تلاطم
upheaval
پارگی
hullabaloo
ساییدگی ها
lawlessness
اسنافو
riot
clamorUS
turbulence
دین
ruction
ناراحتی
ructions
بی قراری
snafu
clamorUS
din
disquiet
disquietude
calm
آرام
calmness
آرامش
harmony
هماهنگی
سفارش
organisationUK
سازمان انگلستان
organizationUS
سازمان ایالات متحده
صلح
ساکت
سکوت
سیستم
tranquillityUK
آرامش انگلستان
tranquilityUS
آرامش ایالات متحده
orderliness
نظم و ترتیب
stillness
سکون
happiness
شادی
repose
آرام گرفتن
توافق
composure
خونسردی
peacefulness
آراستگی
tidiness
ساکت کردن
serenity
روش
hush
ثبات
سهولت
لذت
quietness
کنترل
قناعت
quietude
contentment
decorum