bombardment

base info - اطلاعات اولیه

bombardment - بمباران

noun - اسم

/bɑːmˈbɑːrdmənt/

UK :

/bɒmˈbɑːdmənt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bombardment] در گوگل
description - توضیح
  • a continuous attack on a place by big guns and bombs


    حمله مداوم به یک مکان توسط اسلحه های بزرگ و بمب

  • a continuous attack on a place with guns or bombs


    حمله مداوم به یک مکان با اسلحه یا بمب


  • موقعیتی که در آن سؤالات یا چیزهای دیگر به قدری متوجه کسی می شود که رسیدگی به آنها برای او دشوار است

  • These factors, however made the camps prime targets for enemy attack and bombardment.


    با این حال، این عوامل اردوگاه ها را به اهداف اصلی برای حمله و بمباران دشمن تبدیل کرد.

  • But the ejection of grains by bombardment will not be even on a surface such as that shown in Fig. 1 1.2.


    اما بیرون ریختن دانه ها توسط بمباران حتی روی سطحی مانند آنچه در شکل 1 نشان داده شده است 1.2 نخواهد بود.

  • Thunder exploded, roll after roll after roll so that there seemed to be no gap between but only an incessant bombardment.


    رعد و برق منفجر شد، غلتک پشت سر هم غلتید، به طوری که به نظر می‌رسید هیچ فاصله‌ای بین آن‌ها نبود، بلکه فقط یک بمباران بی‌وقفه بود.

  • Most it had to be recognised, would have been unable to resist a heavy and sustained bombardment.


    اکثر آنها، باید به رسمیت شناخته می شد، قادر به مقاومت در برابر بمباران شدید و پایدار نبودند.

  • You can not imagine what the first few minutes of that bombardment were like.


    نمی توانید تصور کنید که چند دقیقه اول آن بمباران چگونه بود.

example - مثال
  • The city came under heavy bombardment.


    شهر زیر بمباران شدید قرار گرفت.

  • these days of media bombardment


    این روزهای بمباران رسانه ای

  • aerial bombardment


    بمباران هوایی

  • The bombardment had begun several days earlier, destroying many buildings.


    بمباران چند روز قبل آغاز شده بود و ساختمان های زیادی را ویران کرد.

  • A president is under constant bombardment from every direction.


    یک رئیس جمهور از هر جهت دائماً تحت بمباران است.

  • Because you face such a bombardment of hostility, your initial response is to defend yourself.


    از آنجا که شما با چنین بمباران خصومت روبرو هستید، پاسخ اولیه شما دفاع از خود است.

synonyms - مترادف
  • barrage


    رگبار

  • blitz


    حمله رعد اسا


  • بمب گذاری

  • shelling


    گلوله باران


  • حمله


  • حمله کنند

  • cannonade


    توپخانه

  • fusillade


    بدنه هواپیما

  • strafe


    نزاع

  • blitzkrieg


    بلیتزکریگ

  • drumbeat


    ضرب طبل

  • drumfire


    طبل


  • آتش

  • flurry


    سر و صدا

  • hail


    تگرگ

  • onslaught


    یورش

  • pelting


    پرتاب

  • pounding


    کوبیدن

  • salvo


    شوره


  • دوش


  • طوفان

  • strafing


    کتک زدن


  • ضربه

  • volley


    پوسته پوسته شدن

  • flak


    حمله هوایی

  • air raid


    توهین آمیز


  • باتری


  • ترکیدن

  • burst


    پهن

  • broadside


  • raid


antonyms - متضاد
  • defenceUK


    دفاع بریتانیا

  • defenseUS


    دفاع آمریکا

  • trickle


    سرماخوردگی

  • defensesUS


    دفاع ایالات متحده

  • ramparts


    باروها

  • fortifications


    استحکامات

  • lines


    خطوط

  • earthworks


    کارهای خاکی

  • barricades


    سنگرها

  • battlements


    نبردها

  • emplacements


    استقرارها

  • defencesUK


لغت پیشنهادی

terror

لغت پیشنهادی

cancel

لغت پیشنهادی

blinking