expound
expound - توضیح دادن
verb - فعل
UK :
US :
توضیح دادن یا صحبت کردن در مورد چیزی با جزئیات
توضیح مفصل در مورد چیزی
کسانی که قاعده را در موارد خاص به کار می برند، ضرورتاً باید آن قاعده را توضیح و تفسیر کنند.
او در اینجا در سخنرانیها و مقالاتی که دوباره چاپ میشود، مرام خود را بیان میکند.
او کتب مقدس را برای راهبههای خود شرح داد، اکنون آنها را برای شاگردانش شرح خواهد داد.
ژنرال ها به بیان نظرات خود در مورد امور سیاسی و اقتصادی پرداختند.
این ایده ها برای مخاطبان انبوه بیان شد.
Your doctor today will tell you what Pott's Disease is and will probably delight in expounding upon Pott's Fracture.
پزشک شما امروز به شما خواهد گفت که بیماری پات چیست و احتمالاً از توضیح شکستگی پات لذت خواهد برد.
او نظرات خود را در مورد این موضوع به طور طولانی برای من شرح داد.
نظریه زبان که چامسکی بیان کرد
او تئوری خود را در طول سخنرانی خود بیشتر توضیح داد.
These ideas were originally expounded by Plato.
این ایده ها در ابتدا توسط افلاطون بیان شد.
هنگامی که او در مورد سیاست های جدید دولت توضیح می داد، گوش دادیم.
او همیشه در مورد مشکلات دنیا توضیح می دهد.
او از ستون روزنامه خود برای بیان دیدگاه های خود در مورد مسائل زیست محیطی استفاده می کند.
توضیح
clarify
روشن کردن
elucidate
توضیح دادن
explicate
ابهام زدایی
illuminate
نشان دادن
demystify
تعبیر کردن
تفسیر
construe
حل کردن
ساده کردن
توصیف کردن
unriddle
جزئیات
simplify
ترسیم کردن
گشودن
مثال زدن
delineate
توسعه دهد
unfold
بسط دادن
exemplify
هسته دار کردن
پاکسازی
هجی کردن
enucleate
عبور کردن
توضیحی از
spell out
مشخص کن
تعريف كردن
give an explanation of
آشکار ساختن
روشن
باز کردن
enlighten
make plain
unravel
obscure
مبهم
complicate
پیچیده کردن
confuse
گیج کردن
mystify
رازآلود کردن
refrain
خودداری
withhold
خودداری کنید
مخلوط کردن
ابر
پنهان شدن
be vague
مبهم باشد
muddle
درهم ریختن
conceal
پنهان کردن، پوشاندن
متوقف کردن
رشد
افزایش دادن
سخت کردن
puzzle
پازل
lessen
کاهش دادن
tangle
گره زدن
compress
فشرده کردن
نقل قول
مستقیم
برداشتن
disbelieve
کافر شدن
misunderstand
سوء تفاهم
گرفتن
شکست
stagnate
راکد ماندن
misinterpret
سوء تعبیر کند
کثیف
سوال