lifeblood

base info - اطلاعات اولیه

lifeblood - حیاتی

noun - اسم

/ˈlaɪfblʌd/

UK :

/ˈlaɪfblʌd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lifeblood] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Tourism is the lifeblood of the city.


    گردشگری شریان حیات شهر است.

  • The wound was draining the lifeblood from him.


    زخم، خون را از او می‌کشید.

  • Tourism is the lifeblood of Hawaii's economy.


    گردشگری رگ حیات اقتصاد هاوایی است.

  • Tourism is the lifeblood of Hawaii’s economy.


    آموزش و پرورش رگ حیات اقتصاد دانش بنیان است.

  • Education is the lifeblood of a knowledge-based economy.


    او در توسعه محصول جدید، که رگ حیات ما است، فوق العاده است.

  • She is fantastic at new product development which is our lifeblood.


synonyms - مترادف

  • خون

  • gore


    گول زدن

  • claret


    کلرت

  • haemoglobinUK


    هموگلوبین UK

  • hemoglobinUS


    هموگلوبین US

  • plasma


    پلاسما

  • vital fluid


    مایع حیاتی

  • body fluid


    مایعات بدن

  • sanguine fluid


    مایع سانگوین

  • ichor


    ichor

  • clot


    لخته خون

  • cruor


    سنگ شکن

antonyms - متضاد
  • abstract


    خلاصه

  • exterior


    خارجی

  • exteriority


    بیرونی


  • خارج از

  • top


    بالا


  • اضافی

لغت پیشنهادی

iffy

لغت پیشنهادی

bilingualism

لغت پیشنهادی

bolo tie