mountain

base info - اطلاعات اولیه

mountain - کوه

noun - اسم

/ˈmaʊntn/

UK :

/ˈmaʊntən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [mountain] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • the mountains of Andalusia


    کوه های اندلس

  • snow-capped mountains


    کوه های پوشیده از برف

  • The steep mountains tower all around.


    کوه های شیب دار در اطراف برج هستند.


  • برای بالا رفتن از کوه

  • We spent a week walking in the mountains.


    یک هفته در کوه قدم زدیم.

  • to enjoy the mountain air/scenery


    برای لذت بردن از هوا / مناظر کوهستان

  • mountain roads/streams/villages


    جاده های کوهستانی / نهرها / روستاها

  • the world's longest mountain range


    طولانی ترین رشته کوه جهان

  • There is a range of mountains to the west.


    در غرب رشته کوهی وجود دارد.

  • high mountain passes


    گردنه های کوهستانی مرتفع

  • a mountain rescue team


    یک تیم نجات کوهستان


  • هنوز برف در قله‌های کوه می‌بارد.


  • کوهی از کار

  • We made mountains of sandwiches.


    کوه هایی از ساندویچ درست کردیم.

  • Standing before us was a huge muscled mountain of a man.


    جلوی ما کوهی عظیم و عضلانی از یک مرد ایستاده بود.

  • The director moved mountains to remake this classic film.


    کارگردان برای بازسازی این فیلم کلاسیک کوه ها را جابجا کرد.

  • We crossed the rugged mountain heights.


    از ارتفاعات ناهموار کوه گذشتیم.

  • We flew over the mountains of Aspen, Colorado.


    ما بر فراز کوه های آسپن، کلرادو پرواز کردیم.

  • Between the two towns was 50 miles of mountain country.


    بین این دو شهر 50 مایل از کشور کوهستانی بود.


  • بسیاری از مردم صرفاً برای لذت بردن از هوای تازه کوهستان به استراحتگاه می آیند.

  • Mountains loom in the distance.


    کوه ها از دور خودنمایی می کنند.

  • She arranged to meet the others halfway up the mountain.


    او ترتیب داد تا در نیمه راه کوه با بقیه ملاقات کند.

  • The earth tremor made the mountains shake.


    لرزش زمین کوه ها را به لرزه درآورد.

  • The invading army could only penetrate the mountain barrier at one point.


    ارتش متجاوز تنها در یک نقطه توانست از سد کوهستان نفوذ کند.

  • The mountains fall to the east to the flat expanse of the plateau.


    کوه ها به سمت شرق به وسعت هموار فلات می ریزند.

  • The mountains here rise to well over 2 000 m.


    ارتفاع کوه های اینجا به بیش از 2000 متر می رسد.

  • The surrounding mountains make the city difficult to evacuate.


    کوه های اطراف تخلیه شهر را دشوار می کند.

  • This type of goat lives high up in the mountains.


    این نوع بز در ارتفاعات کوهستانی زندگی می کند.

  • Towering mountains surrounded the town.


    کوه های سر به فلک کشیده شهر را احاطه کرده بودند.

  • We enjoy walking in the mountains.


    ما از پیاده روی در کوه لذت می بریم.

  • a large window overlooking the mountains


    یک پنجره بزرگ مشرف به کوه

synonyms - مترادف

  • کوه


  • تپه

  • cliff


    صخره

  • ridge


    خط الراس

  • alp


    آلپ


  • اوج

  • eminence


    برجستگی

  • hump


    قوز

  • prominence


    پرتگاه

  • precipice


    ارتفاع

  • elevation


    tor

  • tor


    بلوف

  • crag


    سقوط

  • bluff


    ارتفاعات

  • fell


    برگ

  • highland


    اینسلبرگ

  • berg


    بانک

  • inselberg


    بن


  • دامنه

  • ben


    توده


  • اجلاس - همایش

  • massif


    پالیز

  • pinnacle


    سیرا


  • کوردیلر

  • palisade


    بوته

  • sierra


    شیپور

  • cordillera


    مسا

  • butte


  • horn


  • mesa



antonyms - متضاد
  • crevasse


    شکاف


  • افسردگی

  • unimportance


    بی اهمیتی


  • دره

  • canyon


    پایین


  • دشت

  • lowland


    گودال

  • ditch


    تنگه

  • gorge


    خندق

  • ravine


    جلگه

  • vale


    دیل

  • gully


    عبور

  • plain


    غوغا کردن

  • dale


    توخالی


  • گلن

  • dingle


    سمت القدم

  • hollow


    پستی

  • glen


    رد کردن

  • nadir


    از طریق

  • gulley


    حوضه

  • lowness


    نالله

  • dene


    وادی

  • trough


    استرات

  • basin


    coulee

  • nullah


    شانه زدن

  • wadi


    سرفه

  • strath


    دل

  • coulee


  • combe


  • clough


  • dell


لغت پیشنهادی

stage

لغت پیشنهادی

photocopy

لغت پیشنهادی

economic