zoo
zoo - باغ وحش
noun - اسم
UK :
US :
a place usually in a city where animals of many kinds are kept so that people can go to look at them
مکانی که معمولاً در شهر است و در آن حیوانات از انواع مختلف نگهداری می شود تا مردم بتوانند به تماشای آنها بروند
an area in which animals, especially wild animals, are kept so that people can go and look at them or study them
منطقه ای که در آن حیوانات به ویژه حیوانات وحشی نگهداری می شود تا مردم بتوانند به آنها نگاه کنند یا آنها را مطالعه کنند.
جایی که افراد زیادی در آن حضور دارند و رفتار آنها به خوبی سازماندهی یا کنترل نشده است
منطقه ای که در آن حیوانات، به ویژه. حیوانات وحشی نگهداری می شوند تا مردم بروند و به آنها نگاه کنند
چهار هدف اصلی باغ وحش وجود دارد.
These do seem to admit of answers in terms of the working criteria of veterinarians, farm and abattoir inspectors and zoo managers.
به نظر می رسد که اینها پاسخ هایی را در زمینه معیارهای کاری دامپزشکان، بازرسان مزرعه و کشتارگاه ها و مدیران باغ وحش می پذیرند.
در ابتدا همه چیز به نظر من شبیه یک باغ وحش انسانی بود.
The directors and actors had spent months in zoos recording the noises made by apes in emotional situations.
کارگردانان و بازیگران ماه ها را در باغ وحش ها سپری کرده بودند و صداهایی را که میمون ها در موقعیت های احساسی ایجاد می کردند ضبط می کردند.
خواربارفروشی امروز یک باغ وحش واقعی بود.
بنابراین، این سه یوپی با چالش بصری در باغ وحش هستند که اولین فیل خود را بررسی می کنند.
Thursday, the zoo began construction of an Avian Conservation Center.
روز پنجشنبه، باغ وحش ساخت یک مرکز حفاظت از پرندگان را آغاز کرد.
سی که این یکی نر را به باغ وحش و پارک هدیه داد.
برخی از مردم حیوانات کمیاب یا دشوار را به عنوان حیوان خانگی خریداری می کنند و آنها را به باغ وحش اهدا می کنند.
این شیرها در باغ وحش متولد شدند.
ما یک بچه خرس قطبی را در باغ وحش دیدیم.
a badly-run zoo
یک باغ وحش بد اداره
کافه تریا مدرسه یک باغ وحش است.
بچه ها عاشق دیدن فیل ها در باغ وحش هستند.
commotion
هیاهو
furoreUK
furoreUK
disturbance
اختلال
pandemonium
سر و صدا
ruckus
پارگی
ruction
دمپوس
rumpus
غوغا
tumult
آشفتگی
turmoil
آشوب
uproar
ado
ado
furorUS
furorUS
کله پاچه
hubbub
کرففل
kerfuffle
هم بزنید
زحمت
تق تق
clatter
هولابالو
fuss
ردیف
hullabaloo
بالیهو
شلوغی
ballyhoo
هوپلو
bustle
ناله
hoopla
غوغا کردن
blather
بمب گذاری
bluster
مولکول
bobbery
pother
moil
طوفان
pother
غوطه ور شدن
چرخیدن
welter
whirl
calm
آرام
توافق
harmony
هماهنگی
سفارش
organisationUK
سازمان انگلستان
organizationUS
سازمان ایالات متحده
صلح
ساکت
سکوت
سیستم
calmness
آرامش
tranquilityUS
آرامش ایالات متحده
tranquillityUK
آرامش انگلستان
stillness
سکون
باقی مانده
serenity
عدم فعالیت
inactivity
ساکت کردن
hush
آرام گرفتن
repose
شادی
peacefulness
کندی
happiness
تنبلی
quietude
بی حرکتی
quietness
سهولت
relaxation
اعتدال
slowness
ترتیب
laziness
motionlessness
concurrence
moderation