asymptomatic
asymptomatic - بدون علامت
adjective - صفت
UK :
US :
اگر کسی یا بیماری ای که دارد بدون علامت باشد، بیماری هیچ علامت فیزیکی ندارد
showing no symptoms of a particular disease
عدم نشان دادن علائم بیماری خاص
Except for myalgia, which quickly resolved with appropriate thyroid replacement, she was entirely asymptomatic.
به جز درد عضلانی که با جایگزینی مناسب تیروئید به سرعت برطرف شد، او کاملاً بدون علامت بود.
He's delighted to find my spirits high my blood pressure low and that apart from the lumps, I remain asymptomatic.
او خوشحال است که روحیه من بالا، فشار خون من پایین است و به غیر از توده ها، من بدون علامت باقی می مانم.
Only two of the patients with residual cystic duct stones were advised to undergo cholecystectomy and the remainder are asymptomatic.
تنها به دو نفر از بیماران مبتلا به سنگ مجرای سیستیک باقیمانده توصیه شد که تحت کوله سیستکتومی قرار گیرند و بقیه بدون علامت هستند.
همه بیماران در ابتدا بدون علامت بودند و در طول پیگیری نیز بدون علامت بودند.
شاید من یک مورد بدون علامت دارم و ویروس را به او منتقل کرده ام.
We do not know whether angioplasty has an impact on the asymptomatic high-grade stenosis in the infarct territory.
ما نمی دانیم که آیا آنژیوپلاستی بر تنگی بدون علامت درجه بالا در ناحیه انفارکتوس تأثیر دارد یا خیر.
در بیمار بدون علامت، هیچ فوریتی برای شروع درمان وجود ندارد.
This includes activities undertaken by individuals to prevent disease or to detect it in an asymptomatic state.
این شامل فعالیت هایی است که افراد برای پیشگیری از بیماری یا تشخیص آن در حالت بدون علامت انجام می دهند.
asymptomatic HIV infection
عفونت بدون علامت HIV
شواهد نشان می دهد که بسیاری از عفونت های ابولا بدون علامت هستند.
اکثر افراد مبتلا به کلامیدیا بدون علامت هستند و به دنبال آزمایش نیستند.
symptomless
بدون علامت
symptomatic
علامت دار
مشخصه
معمول
indicative
نشان دهنده
suggestive
پیشنهادی
نماینده
کلاسیک
diagnostic
تشخیص
diagnostical
تشخیصی
discriminating
تبعیض آمیز
متمایز
distinctive
متمایز کردن
distinguishing
شناسایی
identifying
شخصی
عجیب و غریب
peculiar
مناسب
سیگنالینگ ایالات متحده
signalingUS
سیگنالینگ انگلستان
signallingUK
نمادین
symbolic
هشدار
مرتبط است
associated
نمایشی
demonstrative
تفکیکی
denotative
معرف
denotive
تعیین کننده
designative
شواهد
emblematic
نشان می دهد
evidential
شاخص
indicating
قابل توجه
indicatory
