segregated
segregated - تفکیک شده است
N/A - N/A
UK :
US :
a segregated school or other institution can only be attended by members of one sex race religion etc
یک مدرسه یا مؤسسه جدا شده تنها می تواند توسط اعضای یک جنس، نژاد، مذهب و غیره شرکت کند
جدا نگه داشته می شود یا با توجه به نژاد، جنس، مذهب و غیره با آنها متفاوت رفتار می شود.
جدا از چیز دیگری نگهداری می شود
The clubs reacted by increased policing of the fans and by herding them into segregated areas of the terraces.
باشگاه ها با افزایش پلیس از طرفداران و با گله کردن آنها به مناطق جدا شده از تراس ها واکنش نشان دادند.
But in both these situations she is marked as unclean and is segregated, as in both cases she bleeds.
اما در هر دو حالت او به عنوان نجس مشخص می شود و جدا می شود، زیرا در هر دو مورد خونریزی می کند.
اولین اقدام عمومی او موعظه در بزرگترین کلیسای سفید پوست در این شهر جدا شده بود.
He scrapped segregated dining rooms and often walked around barefoot and in casual dress eating bananas.
او اتاقهای ناهارخوری مجزا را از بین میبرد و اغلب با پای برهنه و با لباسهای معمولی راه میرفت و موز میخورد.
racially segregated public restrooms
سرویس های بهداشتی عمومی که از نظر نژادی جدا شده اند
اگر این مدرسه جدا از هم بود، میتوانستم استفاده از آنها را ببینم.
در واقع، گروه هایی که به شدت تفکیک شده اند، درجات بالایی از ازدواج را نشان می دهند.
سرمایه گذاران نیز از سیستم تفکیک سود بردند.
Significantly more recent housing in the same development has been constructed without either high-rise building or segregated traffic arrangements.
به طور قابل توجهی، مسکن های اخیر در همان توسعه بدون ساختمان های بلند یا ترتیبات ترافیکی جدا ساخته شده اند.
segregated schools
مدارس تفکیک شده
The South was completely segregated then.
آن زمان جنوب کاملاً جدا شده بود.
segregated cycle paths
مسیرهای دوچرخه جدا شده
separated
جدا از هم
isolated
جدا شده
جداگانه، مجزا
divided
تقسیم شده
partitioned
پارتیشن بندی شده
discriminative
متمایزکننده
excluded
مستثنی شده است
restricted
محصور
جدا کردن
kept apart
جدا نگه داشته شده
بر اساس خطوط نژادی تقسیم شده است
detached
جدا
disjoined
از هم گسسته
unattached
غیر متصل
freestanding
مستقل
removed
حذف شده
self-contained
خودکفا
free-standing
آزاد ایستاده
قطع کردن
به خودی خود
not joined
ملحق نشده است
not attached
متصل نیست
parted
جدا شد
severed
قطع شده است
sundered
تنها
متفرق
disunited
متمایز
خود ایستاده
ناهمسان
selfstanding
extroverted
برون گرا
دوستانه
باز کن
outgoing
برونگرا
seen
مشاهده گردید
sociable
بدون رزرو
unreserved
در دسترس
accessible
عمومی
مشغول
پیوستن
joining
پر جمعیت
populated
اختلاط
mingling
اجتماعی شدن ایالات متحده
socializingUS
مکرر
frequented
مسکونی
inhabited
socialisingUK
socialisingUK
جهان شهری
cosmopolitan
