significantly
significantly - به طور قابل ملاحظه
adverb - قید
UK :
US :
بی اهمیت بودن
دلالت
ناچیز
دلالت کند
به طور ناچیز
به صورت مهم یا به درجه ای مهم
میگفتن یه چیزی خیلی مهمه
به گونه ای که به نظر می رسد معنای خاصی دارد
به گونه ای که به راحتی قابل مشاهده باشد یا به مقدار زیاد
به گونه ای که معنای خاصی را القا می کند
با مقدار زیادی
همه فرها متفاوت هستند و زمان پخت می تواند به طور قابل توجهی متفاوت باشد.
در نیویورک و لس آنجلس جرایم خشونت آمیز به میزان قابل توجهی کاهش یافت.
During the Depression of the 1930s and the Second World War alcohol consumption understandably, fell significantly.
در طول رکود دهه 1930 و جنگ جهانی دوم، مصرف الکل، قابل درک، به میزان قابل توجهی کاهش یافت.
کاهش هزینه ها بدون تغییر قابل توجه کیفیت محصول امکان پذیر نیست.
He grinned significantly at his host.
او به طور قابل توجهی به میزبانش پوزخند زد.
Noted for his prolific output, the composer significantly extended the repertory for the transverse flute.
این آهنگساز که بهخاطر تولید پربارش مورد توجه قرار گرفت، به طور قابل توجهی فهرست فلوت عرضی را گسترش داد.
However what differentiated the suffragettes much more sharply and significantly from their criminal sisters was their resistance to criminalising.
با این حال، آنچه رایها را به شدت و بهطور چشمگیری از خواهران جنایتکارشان متمایز میکرد، مقاومت آنها در برابر جرمانگاری بود.
Under these conditions, the researchers observed significantly higher blood levels of alcohol in the women compared with the men.
در این شرایط، محققان سطوح بالاتری از الکل خون را در زنان در مقایسه با مردان مشاهده کردند.
Students who had completed the program scored significantly higher on standardized tests.
دانش آموزانی که این برنامه را تکمیل کرده بودند در آزمون های استاندارد نمره قابل توجهی بالاتری کسب کردند.
Barb paused and glanced significantly in my direction.
بارب مکث کرد و نگاهی چشمگیر به سمت من انداخت.
But perhaps more significantly the only person to mention America's role in the scandal was a non-American.
اما شاید مهمتر از آن، تنها فردی که به نقش آمریکا در این رسوایی اشاره کرد، یک غیرآمریکایی بود.
significantly higher/lower/larger/smaller
به طور قابل توجهی بالاتر / پایین تر / بزرگتر / کوچکتر
The two sets of figures are not significantly different.
دو مجموعه از ارقام تفاوت قابل توجهی ندارند.
to differ/vary/change significantly
تفاوت/تغییر/تغییر قابل توجهی
significantly greater/better
به طور قابل توجهی بیشتر/بهتر
significantly more/less/fewer
به طور قابل توجهی بیشتر/کمتر/کمتر
سود طی چند سال گذشته به میزان قابل توجهی افزایش یافته است.
از آن زمان میزان ترک تحصیل به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.
با توجه دقیق به رژیم غذایی و سبک زندگی می توان خطرات را به میزان قابل توجهی کاهش داد.
تصمیم شما به طور قابل توجهی بر آینده شما تأثیر می گذارد.
این خدمات به طور قابل توجهی کیفیت زندگی افراد مسن را در این منطقه بهبود می بخشد.
Einstein contributed significantly to the early development of quantum mechanics.
انیشتین سهم قابل توجهی در توسعه اولیه مکانیک کوانتومی داشت.
Food prices are significantly lower in the US.
قیمت مواد غذایی در ایالات متحده به طور قابل توجهی پایین تر است.
نکته قابل توجه این است که او احتمال برگزاری انتخابات را انکار نکرد.
شاید به طور قابل توجهی بسیاری از فعالیت های غیرقانونی آنها جرم تلقی نمی شد.
She paused significantly before she answered.
قبل از اینکه جواب بدهد مکث قابل توجهی کرد.
Results showed that depression was significantly related to traumatic life events.
نتایج نشان داد که افسردگی به طور معناداری با رویدادهای آسیب زای زندگی مرتبط است.
Variation in dialect was not significantly correlated with geographical distance.
تنوع در گویش با فاصله جغرافیایی همبستگی معنی داری نداشت.
استفاده مداوم از الکل به طور قابل توجهی ساختار مغز را تغییر می دهد.
All traditional risk factors were significantly associated with both outcomes.
همه عوامل خطر سنتی به طور قابل توجهی با هر دو پیامد مرتبط بودند.
از زمانی که با یک معلم جدید شروع کردم، نواختن پیانو من به طور قابل توجهی بهبود یافته است.
او گفت که دوستی را با خود خواهد آورد اما به طور قابل توجهی نگفت که او کیست.
Our prison population has significantly increased in the last ten years.
جمعیت زندانیان ما در ده سال گذشته به طور قابل توجهی افزایش یافته است.
Men are making significantly more money than women at the same professional level.
مردان در همان سطح حرفه ای به طور قابل توجهی بیشتر از زنان درآمد کسب می کنند.
notably
به ویژه
remarkably
قابل توجه
considerably
بطور قابل توجهی
appreciably
به طور قابل ملاحظه ای
crucially
بسیار مهم است
greatly
تا حد زیادی
importantly
مهم است
markedly
به طور مشخص
materially
از نظر مادی
memorably
به یاد ماندنی
outstandingly
فوق العاده
به طور جدی
unforgettably
به طور فراموش نشدنی
conspicuously
به طور آشکار
enormously
بسیار زیاد
glaringly
به طرز چشمگیری
hugely
به شدت
impressively
به وضوح
اشکارا
pronouncedly
به طرز قابل توجهی
signally
غیرعادی
strikingly
استثنایی
unusually
مخصوصا
vastly
خیلی زیاد
exceptionally
extraordinarily
immensely
specially
tremendously
insignificantly
به طور ناچیز
inconsequentially
بی نتیجه
trivially
بی اهمیت
unimportantly
غیر مادی
immaterially
بطور غیر قابل ملاحظه ای
inconsiderably
اندکی
به صورت خارجی
extraneously
بی ربط
irrelevantly
بطور ناچیز
negligibly
ناچیز
paltrily
بی معنی
pointlessly
به طور غیر اساسی
insubstantially
کوچک
pettily
دقیقه
minutely
بیهوده
frivolously
سرتاسر
superficially
بی فایده
uselessly
پایین تر
inferiorly
بی ارزش
worthlessly
غیر ضروری
meaninglessly
unnecessarily