acrimonious
acrimonious - تندخو
adjective - صفت
UK :
US :
یک جلسه یا بحث سخت، جلسه ای است که در آن افراد زیاد بحث می کنند و بسیار عصبانی می شوند
پر از خشم، مشاجره و احساس بد
عصبانی و شامل اتهامات شدید
شامل خشم و مشاجره های زیادی است
پس از یک نبرد سخت و نزدیک، گینس به سختی به عنوان پیروز ظاهر شد.
صحبتها در مورد نقش آتی در اولدترافورد در شرایط سخت شکست خورده بود.
She unexpectedly triggered an acrimonious conclusion to the conversation when she told Bernon she would pray for him.
هنگامی که به برنون گفت برای او دعا خواهد کرد، او به طور غیر منتظره ای باعث نتیجه گیری بدی در گفتگو شد.
There followed a public and acrimonious debate between representatives of solicitors and barristers on the issue of rights of audience.
مناظره علنی و تندی بین نمایندگان وکلای دادگستری و وکلای دادگستری پیرامون موضوع حقوق مخاطبان در جریان بود.
an acrimonious divorce
یک طلاق سخت
این کتاب رد و بدل نامه های تند بین دایانا و پدرشوهرش را نشان می دهد.
The vote transcended party divisions, in notable contrast to the acrimonious partisanship that preceded the climactic moment.
رای فراتر از تقسیمات حزبی بود، در تضاد قابل توجه با حزب گرایی شدیدی که قبل از لحظه اوج آغاز شد.
در سالهای گذشته، پلیس ایالتی و فدرال رابطه شدیدی با هم داشتند.
پدر و مادرش طلاق سختی را پشت سر گذاشتند.
an acrimonious dispute
یک اختلاف شدید
ازدواج آنها هشت سال پیش با یک طلاق سخت به پایان رسید.
پس از یک بحث سخت، این پیشنهاد به تصویب رسید.
سختی یک نبرد قانونی دوستی آنها را از بین برد.
دو مدیر ارشد این شرکت پس از یک نبرد سخت برای کنترل استعفا دادند.
The corporate takeover led to an acrimonious split with Mr Murray who was forced out of the company.
تصاحب شرکت منجر به جدایی شدید با آقای موری شد که مجبور به ترک شرکت شد.
تیز
caustic
سوزاننده
cutting
برش دادن
harsh
خشن
biting
گاز گرفتن
sarcastic
طعنه آمیز
mordant
مرده
scathing
کوبنده
شدید
trenchant
ترانشه
vitriolic
نیشدار
acidulous
اسیدی
malicious
مخرب
nasty
زننده
spiteful
کینه توز
venomous
زهرآگین
vicious
شریر، بدجنس، حیوان صفت
acerbic
قرمز
acrid
بوی بسیار ناخوشایند
mordacious
دلسوز
pungent
تند
اسید
catty
گربه ای
astringent
قابض
churlish
چروک
poisonous
سمی
slashing
بریده بریده شدن
tart
تارت
unfriendly
غیر دوستانه
virulent
بدخیم
razor-edged
لبه تیغ
gentle
ملایم
نوع
kindly
محبت آمیز
benign
خوش خیم
caring
مراقبت
compassionate
دلسوز
pleasant
دلپذیر
affectionate
دوستانه
amicable
خوشحال
خوب
صلح آمیز
حساس
peaceable
گرم
دوست داشتنی
آرام
affable
آرامش بخش
calm
خوشایند
comforting
با ملاحظه
congenial
صمیمی
considerate
فروتن
cordial
خفیف
humble
صاف
mild
حمایت کننده
مناقصه
supportive
درك كردن
tender
انطباق دادن
ظریف
accommodating
بخشنده
delicate
forgiving
gracious