adore

base info - اطلاعات اولیه

adore - عشق ورزیدن

verb - فعل

/əˈdɔːr/

UK :

/əˈdɔː(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [adore] در گوگل
description - توضیح

  • کسی را خیلی دوست داشته باشی و به او احساس غرور کنی


  • خیلی دوست داشتن چیزی


  • کسی را خیلی دوست داشتن، مخصوصاً به شکلی که نشان دهنده تحسین یا احترام زیادی باشد، یا چیزی را خیلی دوست داشته باشیم

  • to worship


    پرستیدن


  • دوست داشتن و احترام به کسی، یا دوست داشتن چیزی

  • It originates in childhood when anyone under ten is adored beyond measure.


    از دوران کودکی سرچشمه می گیرد، زمانی که افراد زیر ده سال بیش از حد مورد تحسین قرار می گیرند.

  • Her husband whom she adored, confessed that he had been seeing other women.


    شوهرش که او را می پرستید، اعتراف کرد که زنان دیگری را دیده است.

  • As a child I adored fairy tales.


    از بچگی عاشق افسانه ها بودم.

  • She adores her grandchildren and is always buying them presents.


    او نوه هایش را دوست دارد و همیشه برای آنها هدیه می خرد.

  • Branwell Bronte adored his sister Anne.


    برانول برونته خواهرش آنه را می پرستید.

  • I adore it in the early mornings, when the sun is still behind the hill.


    من آن را در صبح های اولیه دوست دارم، زمانی که خورشید هنوز پشت تپه است.

  • She adored poetry all poetry.


    او شعر را می پرستید، همه شعر.

  • I adored them and they me.


    من آنها را می پرستم و آنها من را.

  • Yes I can adore women.


    بله، من می توانم زنان را دوست داشته باشم.

example - مثال
  • It's obvious that she adores him.


    واضح است که او را می پرستد.

  • I simply adore his music!


    من به سادگی موسیقی او را دوست دارم!

  • Don’t you just adore that dress!


    آیا شما فقط آن لباس را دوست ندارید!

  • She adores working with children.


    او کار کردن با کودکان را دوست دارد.

  • I love you.


    دوستت دارم.

  • She’s nice. I like her.


    او خوب است من او را دوست دارم.

  • I’ve always been very fond of your mother.


    من همیشه مادرت را خیلی دوست داشتم.

  • It’s obvious that she adores him.


    آنها به فرزندان خود ارادت دارند.

  • They are devoted to their children.


    او بیش از آنچه که فکر می کرد به او اهمیت می داد.

  • He cared for her more than she realized.


    به فرزندانش دلخور می شود.

  • He dotes on his children.


    آیا خانه جدید آنها را دوست دارید؟

  • Do you like their new house?


    من دوست دارم آنها را در حال لذت بردن ببینم.

  • I like to see them enjoying themselves.


    او نحوه لبخند زدن او را دوست داشت.

  • He loved the way she smiled.


    ما به خانه علاقه داشتیم و نمی خواستیم آنجا را ترک کنیم.

  • We were fond of the house and didn’t want to leave.


    من علاقه ای به غذاهای تند ندارم

  • I’m not keen on spicy food.


    او مشتاق نیست که به او گفته شود چه کاری انجام دهد.

  • She’s not keen on being told what to do.


    او یک پسر دارد و او را دوست دارد.

  • She has one son and she adores him.


    من کاملا شکلات را دوست دارم.

  • I absolutely adore chocolate.


    آیا شما فقط دراز کشیدن در حمام آب گرم را دوست ندارید؟

  • Don't you just adore lying in a hot bath?


    بیایید خدا را به خاطر همه کارهایش بپرستیم.

  • Let us adore God for all his works.


    هر دو دختر پدرشان را می پرستیدند.

  • Both girls adored their father.


    من آن کفش ها را دوست دارم!

  • I adore those shoes!


    ستایش او از همسرش آشکار است.

  • His adoration of his wife is obvious.


synonyms - مترادف
  • worship


    عبادت

  • idoliseUK


    idoliseUK

  • idolizeUS


    idolizeUS

  • cherish


    گرامی داشتن


  • عشق

  • revere


    احترام

  • esteem


    تحسین


  • تحسین کردن

  • adulate


    جایزه

  • prize


    HonourUK

  • reverence


    گنج

  • honourUK


    افتخار ایالات متحده

  • treasure


    lioniseUK

  • honorUS


    lionizeUS

  • lioniseUK


    افسوس خوردن

  • lionizeUS


    توجه

  • deify


    canoniseUK


  • canonize US

  • canoniseUK


    عزیز نگه دار

  • canonizeUS


    احترام بالا نگه دارید


  • قهرمان پرستی


  • دلسوزی

  • hero-worship


    نگاه کردن به

  • dote on


    اختصاص داده شود


  • بسیار در نظر گرفته شود

  • be devoted to


    مراقبت از


  • عاشقانه دوست داشته باش


  • روی یک پایه قرار دادن

  • love dearly


    در تحسین نگه دارید

  • put on a pedestal


  • hold in admiration


antonyms - متضاد
  • detest


    نفرت داشتن


  • نفرت

  • abhor


    بیزاری

  • abominate


    نفرت انگیز

  • despise


    خوار شمردن

  • execrate


    ادا کردن

  • loathe


    متنفر بودن

  • castigate


    محکوم کردن

  • condemn


    انتقاد از انگلستان

  • criticiseUK


    انتقاد از ایالات متحده

  • criticizeUS


    تحقیر کردن

  • debase


    تحقیر

  • denounce


    دوست نداشتن

  • disdain


    بی احترامی

  • dislike


    مسخره کردن

  • disrespect


    شرمندگی

  • humiliate


    تمسخر

  • mock


    بی اعتنایی کردن

  • shame


    طرد کردن

  • scorn


    رد کردن

  • disrelish


    لرزیدن در

  • spurn


    پس زدن از

  • repudiate


    احساس دفع کردن توسط

  • shudder at


    کوچک شدن از


  • در نظر گرفتن با نفرت

  • recoil from


    احساس دشمنی با

  • feel repelled by


    احساس بیزاری از

  • shrink from


  • regard with repugnance


  • feel hostile to


  • feel aversion to


لغت پیشنهادی

impaired

لغت پیشنهادی

splash

لغت پیشنهادی

recreation