all-round

base info - اطلاعات اولیه

all-round - دور تا دور

adjective - صفت

/ˌɔːl ˈraʊnd/

UK :

/ˌɔːl ˈraʊnd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [all-round] در گوگل
description - توضیح
  • good at doing many different things


    در انجام بسیاری از کارهای مختلف خوب است


  • قبلاً می گفت که شما کیفیت یا تأثیر کلی چیزی را توصیف می کنید


  • از همه، برای همه، یا شامل همه


  • از هر نظر

  • used to say that a person has many different types of skills and abilities


    قبلاً می گفتند که یک فرد دارای انواع مختلفی از مهارت ها و توانایی ها است

  • His first-half display was a masterclass of all-round back play.


    نمایش نیمه اول او یک استاد کلاس از بازی همه جانبه عقب بود.

  • Even some respected well-known all-round big-fish anglers have yet to crack it.


    حتی برخی از ماهی‌گیران مشهور و شناخته‌شده همه‌جانبه ماهی‌های بزرگ هنوز نتوانسته‌اند آن را بشکنند.

  • DataEase scores because it combines good all-round capability with genuine ease of use.


    DataEase امتیاز می گیرد زیرا قابلیت همه جانبه خوب را با سهولت استفاده واقعی ترکیب می کند.

  • As to Levi being a better all-round player let's go to our year-end statistics.


    در مورد اینکه لوی بازیکن همه جانبه بهتری است، اجازه دهید به آمار پایان سال خود برویم.

  • A box on the other hand offers all-round protection.


    از طرف دیگر یک جعبه محافظت همه جانبه را ارائه می دهد.

example - مثال
  • an all-round education


    یک آموزش همه جانبه

  • We are looking at the all-round development of the children and not merely their academic progress.


    ما به رشد همه جانبه بچه ها نگاه می کنیم و فقط پیشرفت تحصیلی آنها نیست.

  • She's a good all-round player.


    او یک بازیکن همه جانبه خوب است.

  • It was a ghastly business all round.


    این یک تجارت وحشتناک بود.

  • It's been a good day all round.


    روز خوبی بود.


  • کاهش آلودگی می تواند به نفع جامعه ما باشد.

  • She felt that the evening had been a triumph all round.


    او احساس می کرد که شب یک پیروزی در همه جا بوده است.


  • این مدل جدید نسبت به مدل قبلی بهبود یافته است.

  • She's a fantastic all-round sportswoman.


    او یک ورزشکار فوق العاده همه جانبه است.

synonyms - مترادف

  • جامع

  • sweeping


    وسیع


  • جهانی


  • گسترده


  • کامل


  • به طور کلی


  • شامل

  • inclusive


    بطور گسترده


  • تمدید شده

  • extended


    بزرگ


  • فراگیر - عمومی - کلی

  • expansive


    همه جانبه

  • all-inclusive


    سراسری

  • all-embracing


    اطراف

  • wide-ranging


    دور از دسترس

  • across-the-board


    در مقیاس بزرگ

  • all-around


    طیف گسترده ای

  • far-reaching


    پتو

  • large-scale


    عمومی

  • broad-spectrum


    در سراسر هیئت مدیره

  • wide-reaching


    عمده فروشی


  • در سراسر جهان


  • پر شده


  • جمع


  • بین المللی

  • wholesale


  • worldwide




  • thorough



antonyms - متضاد

  • محدود

  • restricted


    محصور


  • خاص

  • dedicated


    اختصاصی

  • minimal


    حداقل

  • focusedUS


    متمرکز ایالات متحده


  • یکبار مصرف

  • single-use


    متمرکز در انگلستان

  • focussedUK


    به صورت ویژه طراحی شده

  • specially designed


لغت پیشنهادی

statutes

لغت پیشنهادی

maine

لغت پیشنهادی

lengthens