apologize

base info - اطلاعات اولیه

apologize - عذر خواهی کردن

verb - فعل

/əˈpɑːlədʒaɪz/

UK :

/əˈpɒlədʒaɪz/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [apologize] در گوگل
description - توضیح

  • به کسی بگویید از اینکه کار اشتباهی انجام داده اید متاسفید

  • to tell someone that you are sorry for having done something that has caused problems or unhappiness for them


    به کسی بگویید که از انجام کاری که باعث ایجاد مشکل یا ناراحتی برای او شده است متاسفید

  • to tell someone that you are sorry for something that has caused inconvenience or unhappiness


    به کسی بگویید که برای چیزی که باعث ناراحتی یا ناراحتی شده است متاسفید

  • The editors admitted the mistake and apologized.


    سردبیران اشتباه را پذیرفتند و عذرخواهی کردند.

  • Do not apologize as your weaknesses, failings and gaps in your c.v. are thrown at you.


    به‌عنوان ضعف‌ها، شکست‌ها و شکاف‌های خود در c.v عذرخواهی نکنید. به سمت شما پرتاب می شوند.

  • I don't know why I apologized, because I didn't do anything wrong.


    نمی دونم چرا عذرخواهی کردم چون کار اشتباهی نکردم.

  • Has apologizing become a growth industry?


    آیا عذرخواهی به یک صنعت در حال رشد تبدیل شده است؟

  • David Kaczynski said nobody talked about or apologized for incidents like this.


    دیوید کاچینسکی گفت هیچ کس در مورد حوادثی مانند این صحبت نکرده یا عذرخواهی نکرده است.

  • I must apologize for my son's behaviour -- he isn't usually this moody.


    من باید به خاطر رفتار پسرم عذرخواهی کنم -- او معمولاً اینقدر بداخلاق نیست.

  • She apologized for slowing him down and twice advised him to leave her.


    او برای کند کردن سرعت او عذرخواهی کرد و دو بار به او توصیه کرد که او را ترک کند.

  • I apologize, it never takes this long.


    عذرخواهی می کنم، هرگز اینقدر طول نمی کشد.

  • Fredrickson talked himself out and finally flushed and apologized like always and sat back down.


    فردریکسون خودش صحبت کرد و بالاخره مثل همیشه سرخ شد و عذرخواهی کرد و دوباره نشست.

  • She rushed into the hotel apologizing profusely for being so late.


    او با عجله وارد هتل شد و بابت تاخیر زیاد عذرخواهی کرد.

  • The US has apologized to Britain for the accident that cost nine British lives.


    ایالات متحده از بریتانیا به خاطر حادثه ای که جان 9 انگلیسی را گرفت، عذرخواهی کرده است.

  • But all three young men apologize to Dawie.


    اما هر سه جوان از داوی عذرخواهی می کنند.

  • We apologize to everyone else who has the slightest complaint or modification regarding the first annual Tucson Musicians Register.


    ما از همه کسانی که کوچکترین شکایت یا تغییری در مورد اولین ثبت نام سالانه نوازندگان توسان دارند عذرخواهی می کنیم.

example - مثال
  • Why should I apologize?


    چرا باید عذرخواهی کنم؟

  • Go and apologize to her.


    برو ازش عذرخواهی کن

  • He wanted to publicly apologize to his victims.


    او می خواست علناً از قربانیان خود عذرخواهی کند.

  • I want to apologize publicly on his behalf to those who have suffered.


    من می خواهم از طرف او به طور علنی از کسانی که آسیب دیده اند عذرخواهی کنم.

  • He apologized profusely to his family and staff.


    او به شدت از خانواده و کارکنانش عذرخواهی کرد.

  • I sincerely apologize for the enormous delay in delivery.


    بابت تاخیر زیاد در تحویل صمیمانه عذرخواهی می کنم.

  • We apologize for the late departure of this flight.


    بابت تاخیر در خروج این پرواز عذرخواهی می کنیم.

  • I think Mr Peters should withdraw and apologize for his remark.


    من فکر می کنم آقای پیترز باید عقب نشینی کند و بابت اظهاراتش عذرخواهی کند.

  • I apologize unreservedly for any offending remarks I made.


    بابت هر گونه اظهارات توهین آمیزی که بیان کردم بی هیچ قید و شرطی عذرخواهی می کنم.

  • We apologize to our customers for the inconvenience caused.


    ما از مشتریان خود به دلیل ناراحتی ایجاد شده عذرخواهی می کنیم.

  • I'd like to apologize in advance for any spelling errors.


    پیشاپیش بابت اشتباهات املایی عذرخواهی می کنم.

  • He apologized to his colleagues.


    او از همکارانش عذرخواهی کرد.

  • I do apologize most humbly.


    من متواضعانه عذرخواهی می کنم

  • I must apologize for cancelling our meeting at such short notice.


    من باید عذرخواهی کنم که جلسه ما را در این زمان کوتاه لغو کردم.

  • I must apologize for not letting you know sooner.


    باید معذرت خواهی کنم که زودتر به شما اطلاع ندادم.

  • I would like to apologize most sincerely for any embarrassment caused.


    من می خواهم از صمیم قلب برای هر گونه شرمندگی ایجاد شده عذرخواهی کنم.

  • She apologized for being late.


    از دیر آمدن عذرخواهی کرد.

  • The president of the company apologized personally for the tragic accident.


    رئیس این شرکت شخصاً بابت این حادثه دلخراش عذرخواهی کرد.

  • I apologize if I've interrupted your work.


    اگر کار شما را قطع کردم عذرخواهی می کنم.

  • I'm so/​terribly/​very sorry I'm late.


    من خیلی / خیلی / خیلی متاسفم که دیر آمدم.

  • I do apologize. I'll get you another cup.


    من عذر خواهی می کنم. من یک فنجان دیگر برای شما می آورم.

  • I must apologize for keeping you waiting.


    باید عذرخواهی کنم که شما را منتظر گذاشتم.

  • We would like to apologize on behalf of the management.


    از طرف مدیریت پوزش می طلبیم.

  • We would like to offer/​Please accept our apologies for the inconvenience.


    ما می خواهیم ارائه دهیم/لطفا عذرخواهی ما را برای ناراحتی بپذیرید.

  • That's all right/​OK.


    همه چیز درست است/خوب.

  • No problem.


    مشکلی نیست

  • Don't worry about it.


    نگرانش نباش

  • It's fine really.


    خیلی خوبه واقعا

  • I must apologize to Isobel for my lateness.


    باید از ایزوبل به خاطر تاخیرم عذرخواهی کنم.

  • Trains may be subject to delay - we apologize for any inconvenience caused.


    قطارها ممکن است با تأخیر مواجه شوند - برای هر گونه ناراحتی ایجاد شده عذرخواهی می کنیم.

  • She apologized profusely for having to leave at 3.30 p.m.


    او به شدت عذرخواهی کرد که مجبور شد ساعت 3.30 بعد از ظهر آنجا را ترک کند.

synonyms - مترادف
  • grovel


    دمر خوابیدن

  • regret


    پشیمان شدن. پشیمانی

  • crawl


    خزیدن


  • ببخشید

  • beg forgiveness


    التماس بخشش

  • ask forgiveness


    طلب بخشش

  • beg pardon


    اظهار پشیمانی

  • express regret


    عذرخواهی کن

  • make an apology


    پشیمان عمل کن

  • be apologetic


    اعتراف به گناه

  • act contrite


    عفو بخواه

  • admit guilt


    پای فروتن بخور

  • ask pardon


    خود را بهانه گیری

  • eat humble pie


    ابراز پشیمانی

  • excuse oneself


    طلب بخشش کنید

  • express remorse


    زانو بزن

  • ask for forgiveness


    بگو یکی متاسفم

  • ask for pardon


    التماس رحمت

  • get down on knees


    خودت را بهانه کن


  • غرورت را ببلع

  • beg for mercy


    بگو متاسفم

  • excuse yourself


    عذرخواهی انگلستان

  • swallow your pride


  • say you're sorry


  • apologiseUK


antonyms - متضاد
  • defy


    سرپیچی

لغت پیشنهادی

buccaneer

لغت پیشنهادی

oyster

لغت پیشنهادی

dads